آدما

بعضی از آدمها خیلی جالبن. آدم رو به خنده میندازن. به طوری که اصلا” نمیتونی اون دقیقه بخندی و باید خندت رو نگه داری.وای خدای من،یکی از بدترین حالتا اینه که خندت رو نگه داری.منکه میترکم تا خودم رو نگه دارم.اما چی بهشون بگم اون موقع؟!(راستی؟! بعد از یک هفته امروز یه موضوع خنده دار پیدا کردم)

ببینم تا کی می خواد اسبش رو بتازونه؟این اسبه به منبع سوخت خورشیدی که وصل نیست،یه جایی خسته میشه و وایمیسه،اونوقته که من باید بگم…نمیدونم چی کار میکنم،خدا جونم خودت بهم بگو چی کار کنم اونموقع.

+ نوشته شده در ;یکشنبه هفتم بهمن 1386ساعت;1:24 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در یکشنبه, 27 ژانویه 2008 ساعت 1:24 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

3 پاسخ به “آدما”

  1. مهدي گفته :

    یکشنبه 7 بهمن1386 ساعت: 1:37

    سلام
    وبلاگ خوبي داري
    اگه وقت كردي يه سري هم به من بزن.

    مطمئنم يه چيزي از وبلاگم ياد ميگيري.
    وبلاگ تخصصي ترفندهاي كامپيوتر

    اگه خواستي مي‌توني با همين نام لينكم كني.

  2. هسته‌ي يك سلول انفرادي گفته :

    یکشنبه 7 بهمن1386 ساعت: 1:45

    به سادگي و صميميت اين نوشته‌ها حسوديم ميشه!
    خوش به حالت…

  3. کاوه گفته :

    یکشنبه 7 بهمن1386 ساعت: 20:46

    آره واسه منم پیش اومده و جالبه که بعضی وقتها بی خود و بی جهت خنده ات میگیره و اصلا نمیتونی جلوی خودتو بگیری.

    موقع سربازی با چندتا از هم خدمتیها رفته بودیم مجلس ختم پدر یکی از هم دوره ایها. وسط مجلس ختم ما سه تا تا چشممون به هم میافتاد بی دلیل از خنده روده بر میشدیم تا اینکه دیگه من نتونستم جلو خودمو بگیرم و زدم بیرون