ن
یکی از هم کلوبی هام اسمش ” ن ” هست(اسمش رو مختصر گفتم)…دختر خیلی خوبیه(مجبورم اینو بگم چون میاد این پست رو میخونه…اما شوخی کردم،واقعا” دختر خوبیه)…امشب که تو کلوب بودم بهم پیام داد و با هم یه گپی زدیم
به خاطر یه موضوعی که بعدا” فهمیدم،خیلی بیشتر از یه ذره،حالش گرفته بود و فکر کنم حالش تو قوطی بود.توی حرفامون از من خواست که یه کاری رو بهش پیشنهاد کنم تا از این حوصله سررفتگی بیرون بیاد…یه ذره با خودم فکر کردم و اینطوری حرفم رو ادامه دادم.
من:میزی که الان پشتش نشستی دقیقا” کجای اتاقته؟
ن: روبروی دیوار،بغل تخت،نزدیکه کمد.(البته این آدرس رو دقیقا” یادم نیست که دارم درست مینویسم یا نه؟!)
– پشت سرت هم دیوار هست دیگه؟
– آره اما با فاصله.
– خب …خوبه…حالا کاری رو که میگم انجام بده…اول پاشو وایستا…پاشو دیگه…پاشدی؟
– خب بابا!
– مانیتور رو بزن کنار…حالا برو بچسب به دیوار پشت سرت…رفتی؟؟
– اگه برم که نمی تونم تایپ کنم!
– خب …پس بخون فقط و انجام بده…بچسب به دیوار پشت سرت و تمام آروزهات رو بیار تو ذهنت…البته قبل از اینکه بیاریشون چشماتو ببند…بعدش یه نفس عمیق بکش و با تمام انرژی که تو بدنت داری به سمت جلو بدو!!!!
خداروشکر دوستم به جلو ندویده بود… اما انگار همه کارهایی که گفته بودم و به غیر از دویدن انجام داده بوده…طفلک ” ن ” از چه آدم دیوونه ای،پیشنهاد خواسته بود…فکر(!!!) کنم دفعه دیگه اصلا” به من نگه حوصلم سر رفته…
6 پاسخ به “ن”
فوریه 28th, 2008 at 12:35 ق.ظ
پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 0:35
الان گذاشتم دیگه….یه چس مثقال صبر و حوصله نداری……..
فوریه 28th, 2008 at 12:36 ق.ظ
پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 0:36
فوریه 28th, 2008 at 12:41 ق.ظ
پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 0:41
شیوا جون تو بگو چس دهم صبر و حوصله…چس مثقال که عددی نیست برام
فوریه 28th, 2008 at 11:16 ق.ظ
پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 11:16
فوریه 28th, 2008 at 12:56 ب.ظ
پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 12:56
سلام. وبلاگ "نقد و بررسي ريليزهاي جديد" بروز شد. خوشحال ميشوم تشريف بياريد و نظرتان را برايم به يادگار گذاريد.. منتظرتون هستم.
mostafamn.blogfa.com
فوریه 28th, 2008 at 10:22 ب.ظ
پنجشنبه 9 اسفند1386 ساعت: 22:22
سلام و ممنون از دلگرمی هایت . فقط چرا نظرات را خصوصی می فرستی ؟ نمی توانم منتشر کنم .