امشبم دلم میخوادش که بازم از اون آروزها بکنم.

امشب شب آرزوهاست.نمیدونم تویی که داری اینو میخونی آیا تا حالا برنامه کوله پشتی رو دیدی یا نه؟؟؟ آیا از شب آرزوها چیزی میدونی یا نه؟؟

اولین شب جمعه ماه رجب رو بهش شب آرزوها میگن.توی این شب هر آرزویی که بکنی اگر به خیر و صلاحت باشه برآورده میشه. به غیر از امشب شبهای احیاء هم هستش که هر آرزویی بکنی در صورت به خیر بودن برآورده میشه. یادم نمیره چند سال پیش رو. یکی از شبهای احیاء بودش و خونه بودیم.(به خاطر اینکه پدر مادرم تو این شب فوت کرده هیچ وقت به احیاء نمیریم چون مامانم یاد اون سالش می افته و گریه میکنه و کلی حالش بد میشه)وقتی می خواستم بخوابم به خدا گفتم که ای خداجونم(من همیشه اینطوری باهاش حرف میزنم)خودت تا سال آیندمون رو به خیری قلم بزن برامون.شب که خوابیده بودم یه خوابی دیدم که هیچ وقت تا عمر دارم از یادم نمیبرمش .

امشبم دلم میخوادش که بازم از اون آروزها بکنم.

آروز میکنم که خدا همیشه بهمون سلامتی بده. آرزو میکنم که مادرم رو که واقعا” بهش مدیون هستم تمام لحظه لحظه زندگیم رو همیشه سلامت بداره…عاقبت به خیر باشه.نباشم اون روزی رو که نبودش رو ببینم.آرزو میکنم که خواهرم و شوهرش بچه های سالمی داشته باشن…بچه هایی که باعث سربلندیشون بشن.آروز میکنم که خودشون هم پدر و مادر خوبی برای بچه هاشون باشن و همینطور هم زن و شوهر خوبی برای هم دیگه باشن.آروز میکنم که خانواده خالم همیشه توی زندگیشون سلامتی داشته باشن…دل خوش داشته باشن….محتاج نباشن. برای همسایمون(اسمشونو نمیبرم اینجا)آرزو میکنم که اونا هم همیشه سلامت باشن…به اون آرزوهایی که میخوان در صورت خیر بودن بهش برسن.برای تمام دوستایی که الن یادم نمیان یا اینکه یادم هستش اسماشون و نمیتونم اینجا اسماشونو بگم آرزو میکنم که همیشه سلامت باشن و عاقبت به خیر و به اون آرزوهایی که یه خیرشون هست برسن. آروز میکنم که همه مریضهارو دلشون رو خوش کنه.خدا جونم اگر مریضی رو میدی درمونشم بده. درد کشیدن در صورتی که بدونی درمونش هستش زیاد حس نمیشه. اما خدا جونم درمونش رو میدی راهش رو هم نشون بده و همینطور رهش هموار باشه ها. دیدی یه وقتایی یه درمانی هستش برای مریضی اما یا امکان سلامت جسمانیش نیستش یا اینکه اون بنده خدا پول نداره. به خاطر اینه که میگم راهش هموار باشه.برای خودم هم آروز میکنم که مثل همیشه اون چیزهایی رو که به خیر و صلاحم هستش رو جلوی پام بذاری خدا جونم. خدا جونم یه کاری کن که همیشه وقتی مامانم میخوادش یاد من بی افته مایه شرمندگیش نباشم …مایه افتحارش باشم. خدا جونم کاری کن که بتونم زحمتهای مامانم رو که طی این سالها برای من و خواهرم کشیده به خوبی بتونیم جواب بدیم مایه سربلندیش و شادیش باشیم. خدا جونم برای خودم آروز میکنم که اون چیزی که الان توی ذهنم هستش اگر واقعا” به صلاحمون هستش ، راهش رو خودت هموار کنی که درست بشه به خیری و شادی.( بعضی وقتا آدم فقط حرفشو میتونه به خدا جون خودش فقط و فقط بگه

بازم آروز های دیگه دارم که فقط باید به خدا جونم بگم که در این مقال(مغال) نمیگنجد

برای تو هم همون آرزویی رو میکنم که برای خودم میکنم همیشه.آروز میکنم که همیشه اون چیزی که خیروصلاحت هستش جلوی پات گذاشته بشه.

+ نوشته شده در ;جمعه بیست و نهم تیر 1386ساعت;1:38 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 20 جولای 2007 ساعت 1:38 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

Comments are closed.