Angelina Joli اومده تهران
این چند روزه چون جا نبودش که بشینم ، سرپا خوردم و همش مریض بودم و تب کرده بودم و یه جورایی پام اونور بودش اما انگار چون جا نبودش فعلا” پسم دادم این دنیا دوباره.دیروز پنج شنبه که صبح پاشدم تا برم دانشگاه ، وقتی رفتم دستشویی ( گلاب به روتون…دلتون نخوادش) تا صورتم رو بشورم یهو دیدم که ای وای ی ی ی تب خال زدم . د بیااا …حالا بیا و اینو درستش کن! چطوری برم تو خیابون؟؟
بالاخره به فکرم رسیدش که ماسک بزنم و برم. اما ای داد!!! اون وقت صبح که همه جا بستس از کجا ماسک پیدا کنم؟؟؟ ساعت ۶:۴۵ دقیقه صبح بودش.دیگه داشتم دق میکردم… نه راه پس داشتم و نه راه پیش.بالاخره بعد از کلی مذاکرات داخلی با خودم تصمیم گرفتم که برم میدون فردوسی و از داروخونه رامین که شبانه روزیه ماسک بخرم.
بیرون که رفتم و از اونجایی که یهو شمسی شدم ( یعنی خوش شانسم) نزدیک خونمون یه مغازه رنگ و ابزار فروشیه که نمیدونم چرا اون موقع صبح باز بودش و رفتم و یه ماسک خریدم.بدبختی این شدش که حالا نمی تونستم نفس بکشم و کم کم نزدیک بودش ماسک اکسیژن لازم بشم یا دست کم پام برسه اونور دوباره که اونم کلی دردسرهای خاص خودش رو داره.(میبینی تورو خدا…چقدر دردسر دارم)
دردسرت ندم تا ۲ ساعت بعدش که برسم دانشگاه و بتونم خودم رو توی آیینه ببینم،تمام لب بالاییم از زیر بینی پر شدش از تبخال. طی این دوروز نه میتونم حرف بزنم،نه میتونم غذا بخورم- غذا خوردنم هم شده با نی- و نه میتونم بخندم. یه نفر یه چیز خنده دار میگه باید عین این آدمهای یبس فقط نگاهش کنم.اگر بخندم پوستم کش میادش و …..
لابد داری فکر میکنی که پس جریان اومدن Angelina Joli به ایران چیه و چه ربطی به این جریان من داره؟؟ الان میگم…اول چیزی که وقتی به صورت Angelina نگاه میکنی دیده میشه لبهاش هستش. من رو هم که الان نگاه کنی اولین چیزی که میبینی توی صورتم لبم هستش. منتها لب من شده عین ماهی تابه از بس که ورم کرده. اصلا” شدم عین اینکه دوتا دست و پا آویزونه به یه لب ماهی تابه ای.حالا فهمیدی چرا Angelinaاومده تهران؟
پیوست : یکی از اون چیزهایی که توی پست قبلی گفتم ، همینی بود که الان خوندی.اصلا” ببینم؟ مگه نمیشه یه زمانایی آدم وقتی تنها هستش به سرش بزنه؟هان؟
2 پاسخ به “Angelina Joli اومده تهران”
اکتبر 6th, 2007 at 2:57 ق.ظ
شنبه 14 مهر1386 ساعت: 2:57
سلام خوبى عزيزم ؟
نماز روزت قبول باشه
شما را به جشن تولد كه تو وبلاك بر پاست دعوت مى كنم
دوست عزيز ما را تا اخر اين جشن تولد همراهى كن ممنون
نظر فراموش نشه ممنون
باز هم ميام
فعلا باى باى
تا بعد
ياحق
اکتبر 6th, 2007 at 3:16 ق.ظ
شنبه 14 مهر1386 ساعت: 3:16