نمایشگاه مطبوعات
راستی تا یادم نرفته اینو بگم که نگفته نرم!!!! آقای ژوله به من لغب ” علاف کلوپ ” رو دادند که این لغب همطراز با نشان لژیون دونور( دیکتش رو نمیدونم درست) می باشد.
ساعت ۱۲ بودش و زیاد کسی نبودش ، نه تو غرفه و نه تو خود نمایشگاه.اعضاء حاضر در غرفه : آقای اکبرپور – آقای خدابخشی- آقای مظاهری – آقای امیری – خانم عزتی و خانم حصارکی .
از راست به چپ به ترتیب : خانم عزتی،آقای اکبرپور ، آقای امیری و آقای خدابخشی
یه دور حدودا” سه دوره زدیم و یه ساعتی خودمون رو سرگرو کردیم تا بقیه هم بیان. وقتی وارد سالن شدیم چشم چشم رو نمی دید. خیلی ی ی ی شلوغ بود حسن ، میتونم به جرات بگم که جلوی غرفه چلچراغ بیشتر از همه شلوغ بود.
نمایی از غرفه زمانی که چشم به چشم نمیرسید
حالا دیگه نویسنده های دیگه هم اومده بودند. آقای سعیدی- آقای ضابطیان – آقای مرعشی – آقای ژوله – آقای صدری – و در آخر هم بعد از کلی انتظار، آقای شرف الدین .
به ترتیب از راست به چپ :آقای ژوله( چه مظلوم !!!!) ، آقای مظاهری ، آقای امیری ، آقای سعیدی
تو این لینکها هم عکسهای نویسندگان هست که باید زحمت بکشین و روش کلیک کنین) به خدا من شرمندم…روم به دیواره که شما باید به خودتون زحمت بدین و کلیلک کنین.
یه سوالی تاریخی توسط یکی از خواننده های عزیز پرسیده شدش که مطمئنم در تغییر خط مشی چلچراغ خیلی تاثیر داره.داشتم با آقای ضابطیان حرف میزدم که یکی از خواننده های مجله اومدند و گفتن : سلام آقای ضابطیان..خوب هستین؟ ..چرا تازگی ها اینقدر” ساندویچ ” هاتون کم شده؟؟؟—- آقای ضابطیان رو با آقای حسین پور اشتباه گرفته بودند.— خیلی دلم می خواستش که بدونم آقای ضابطیان اون لحظه چه فکری کردند؟؟؟ و مهمتر از همه اینکه اون خواننده عزیز چه فکری پیش خودش کرده که این همه راه رو اومده که این سوال تاریخی رو بپرسه
نمیدونم صندلیه یا کوهی از مجله؟؟ به هر حال اینجا شدیدا” چلچراغ است
و در آخر هم یک نصیحت از آقای صدری به من که خیلی راه زندگیم رو عوض کرد.” اگر در چلچراع چیزی به کسی میدی انتظار نداشته باش که پسش بگیری
زمانی که داشتیم سر خودمون رو گرم میکردیم با یه خانواده نشریه دوست روبرو شدم که این عکسشونه.
طفلکی نی نی ، جاش رو داده بودش که نشریه ها
8 پاسخ به “نمایشگاه مطبوعات”
نوامبر 9th, 2007 at 11:53 ب.ظ
جمعه 18 آبان1386 ساعت: 23:53
سلام پریا جون…. منم مثه تو عاشق چلچراغم………. خوش به حالت که میتونی بری نمایشگاه ……..من که اینجا از تمدن به دورم………… البته خیلی وقتم هست که دیگه چلچراغ نمی خرم چون اون قدیم قدما که جوون بودم خیلی باهاش حال می کردم… اما تقریبا از پارسال نمدونم چه جریانی واسشون پیش اومد که دیگه مطالبشون بی مزه شد … منم 2 -3 بار که خوندمو خوشم نیومد دیگه نرفتم دنبالش…… شاید الان دوباره مثه روزای اول شده باشه…………. امیدوارم خودت چطوری…. دوستت در چه حاله؟…… خبر بده….. بوسسسسسسسس
نوامبر 10th, 2007 at 8:41 ق.ظ
شنبه 19 آبان1386 ساعت: 8:41
سلام پپری خوبی؟؟ دیروز چقدر خوش گذشت…
راستی عکسای خودمون کجا هستن؟
نوامبر 10th, 2007 at 1:20 ب.ظ
شنبه 19 آبان1386 ساعت: 13:20
سلام، خدایی از برای من قشنگ تر بود! خوب و خوش باشی. راستی انتخاب سوژه هات عالی بود، ای کاش کمی هم به فن عکاسی دقت می کردی. من هم سر در نمیارم!!! (پس چرا نظر می دم؟)
نوامبر 10th, 2007 at 2:31 ب.ظ
شنبه 19 آبان1386 ساعت: 14:31
خیلی خوب بود. دستت درد نکنه. حسابی خوش گذشت دیگه؟ (از بچه های فاروم)
نوامبر 11th, 2007 at 3:21 ب.ظ
یکشنبه 20 آبان1386 ساعت: 15:21
خسته نباشی.. ژمن زیاد با چلچراغ حال نمیکنم! اوایل خوب بود!! اما حالا نه!!
همشهری جوان به نظرم خیلی بهتره! امتحان کردی؟
نوامبر 11th, 2007 at 10:28 ب.ظ
یکشنبه 20 آبان1386 ساعت: 22:28
سلام عزیز
خوبی؟
میگم تو چه ساعتی رفتی نمایشگاه؟
راستی،تو نشست خواننده ها و نویسنده ها هم بودی؟؟
مرسی
فعلا
نوامبر 11th, 2007 at 11:21 ب.ظ
یکشنبه 20 آبان1386 ساعت: 23:21
سلام به همه.
ممنونم از اینکه سر زدین و برام نظر دادین.
من اصلا" با همشهری جوان حال نمیکنم.چند باری گرفتمش اما اصلا" منو جذبه خودش نکردش.
نه من روز پنج شنبه نتونستم برم…با اینکه خیلی دلم می خواستش برم
روز جمعه ساعت 12 ظهر تا 6 اونجا بودم.
نوامبر 12th, 2007 at 3:37 ب.ظ
دوشنبه 21 آبان1386 ساعت: 15:37
سلام…دستت درد نکنه…
من 5 شنبه رفتم ولی چه فایده…
آقای زند که نیومد!!!!!!!!!!!!!!!