شرو ور
متنش اینه : وصف خوبی هاتو من اگه بخوام بگم که بیحسابه
آفتابم به گرمیه قلب بزرگت نمی تابه
معنی زمزمه های تو به معنیه امیده
خنده هات به منه دیوونه داره زندگی میده
برگرد..برگرد…بی تو روز و شب ندارم
این دفعه اگه بیایی دنیا رو زیر پات میذارم
همین جایی که میگه برگرد..برگرد…. من رو حسابی برده تو فکر. تو این فکرم که چرا همیشه ماها داریم میخونیم یا دیگه خیلی عشقولانه بخواییم در کنیم برای طرف مینویسیم که “عزیزم قربون اون چشمای بادومیت برم” یا چیمیدونم ،” اگه تو نباشی بی تو میمیرم” و یا مثله این یکی میگیم اگر برگردی فلان میکنم و بهمان میکنم.
اما واقعا” کدوممون به این چیزا پایبندیم؟کدوممون عملمون با اونی که رو زبونمونه یکیه؟ همیشه تو شعر اینارو میگیم اما پای عمل که میرسه همه جا میزنیم.بنظر من وقتی فقط تو شعر این چیزا رو میگیم اون دیگه شعر نیست ، شرو وره فقط
اصلا” چرا همیشه از این میگیم که برگرد و قربونت برم، همیشه از این میگیم که عاشق همدیگه هستیم اما هیچ وقت نمیاییم بگیم که “برو بابا…باهات حال نمیکنم چون زشتی،پول نداری،تیپت جواده….” یا بگیم ” می خوام ازت جدا بشم چون یکی دیگه رو می خوامفاون از تو پولدارتره،خوشگلتره، تیپش هم جواد نیستش مثه تو”. همیشه از دوست داشتن میگیم در صورتی که در عمل از دوست نداشتن میگیم.
خداییش چرا؟؟؟؟
8 پاسخ به “شرو ور”
دسامبر 7th, 2007 at 8:52 ب.ظ
جمعه 16 آذر1386 ساعت: 20:52
سلام
میبینم باز زدی تو خط سنت شکنی!
خب این اشعار که 99 درصدشون کلیشه ای و تعارفه و عشق واقعی کمتر پیدا میشه. اتفاقا امروز شعر یکی از این شاعرای عاشق واقعی رو تو وبلاگ نوشتم. پترارک که از عشق لورا دیونه بود و 365 غزل عاشقانه زیبا براش نوشت. دوست داشتی بیا یه نگاهی بنداز. تا حالا دوتا از غزلهاشو نوشتم.
دسامبر 7th, 2007 at 8:55 ب.ظ
جمعه 16 آذر1386 ساعت: 20:55
یه نکته دیگه هم که بد نیست بگم اینه که تو این یکی دوساله ترانه های داخل ایران از عشق و عاشقی فاصله گرفته و جاشو به نفرت و خیانت و غیره داده.
فکر کنم با آهنگ نفرین مریم حیدر زاده که مجتبی کبیری خوندش این موج شروع شد و بقیه خوانندها هم رفتند دنبالش. البته الان تقریبا دیگه موجش خوابیده
دسامبر 7th, 2007 at 11:37 ب.ظ
جمعه 16 آذر1386 ساعت: 23:37
سلام پریا جون…. خوب من خودم زیاد به متن این اهنگای جدید دقت نمی کنم چون به قول تو شرو وره….ولی ادما وقتی عاشق میشن ازین جور حرفا زیاد می زنن….. اون لحظه جو گیرن… هنوز گرمن… نمی دونن چی میگن… هی دادو هوار راه می ندازن که برگرد… برگرد….. یا قربون چشمای بادومیت بشم الهی…. من بدون تو می میرم…. اما یه مدت که گذشت و همه چی عادی شد تازه زشتیارو می بینن… نقص ها…. تازه می فهمن که چه گندی زدن…. ولی کاریه که خودشون کردن…. واقعا ذهنیت من از عشق چقدر باحاله….. راستی دیگه از دوستت خبری نشد…؟ بوسسسسس
دسامبر 8th, 2007 at 3:56 ق.ظ
شنبه 17 آذر1386 ساعت: 3:56
ممنون که سر میزنی. راستی کمی شفاف سازی کنید چه کلاسی میرید. زبون ایتالیایی؟
دسامبر 9th, 2007 at 8:41 ب.ظ
یکشنبه 18 آذر1386 ساعت: 20:41
سلام
یه کمی اطلاعات بیشتر بدید تا اگه کسی ازم پرسید که معمولا هم زیاد میپرسن، راهنماییشون کنم. کجا کلاس میرید، شهریه اش چقدره، خوبه، بده و….
دسامبر 9th, 2007 at 8:41 ب.ظ
یکشنبه 18 آذر1386 ساعت: 20:41
در ضمن کنار بزرگترین درخت کریسمس دنیا منتظرتونم.
دسامبر 9th, 2007 at 10:54 ب.ظ
یکشنبه 18 آذر1386 ساعت: 22:54
fekr konam,khodaisho bayad az khanuma porsid
chon aghayun ya nemighan asheghetim,ya beghan ,vaghean asheghand
دسامبر 9th, 2007 at 11:42 ب.ظ
یکشنبه 18 آذر1386 ساعت: 23:42
jaleb bud,commentet
amma ma aghayun mamulan adamaye ghaneiy hastim