|
سلام. پریا هستم یک مسافر…سه روزه که پاکم و تو ترکم.
خیلی خوشم اومد که اونطور بی تفاوت بودم…خوبه که تلفن بود وگرنه الان باید از اون دنیا وبلاگم رو آپ میکردم و جدی جدی یک مسافر بودم!…یه کوه یخ پیش من باید بیاد درس بگیره…از خودم خیلی خوشم اومد…اینم –– برای خودم!
|
+ نوشته شده در ;سه شنبه دهم اردیبهشت 1387ساعت;9:33 بعد از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در سهشنبه, 29 آوریل 2008 ساعت 9:33 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|
آوریل 30th, 2008 at 1:00 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 13:0
اول
آوریل 30th, 2008 at 1:01 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 13:1
دوم
آوریل 30th, 2008 at 1:01 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 13:1
سوم
آوریل 30th, 2008 at 1:02 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 13:2
جریان چیه پریا
نکنه خود کشی کردی
دختر دیونه
کار دست خودت ندی
آوریل 30th, 2008 at 1:03 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 13:3
پریا چیزی مصرف میکنی؟
مثل اینکه حالت خیلی خرابه؟
چی میگی معلوم هست درست حرف بزن ما هم متوجه بشیم
آوریل 30th, 2008 at 1:06 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 13:6
پریا خواستی خودت رو بکش این کار رو نکن گناه داره
من که از اول گفتم تیربارونت میکنم سر قولمم هستم
حالا نیای بگی هستی هستم
هستم هستی
بیا بهم بگو چی شده
باشه
منتظرتم بای
آوریل 30th, 2008 at 1:36 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 13:36
هیچ پریایی خودشو نمی کشه
اشکان خیالت راحت…مواظب خودت باش
من چند تا اشکان میشناسم که خودشونو ناکار کردن..
آوریل 30th, 2008 at 7:07 ب.ظ
چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 19:7