زرافه قد!!!!
دیروز مامانم بطرز معجزه آوری متحول شده…آخه دوشنبه که داشتم میرفتم، وقتی پول بهم داد گفت: “اگر می خوایی کتاب غیر درسی بخری من پول نمیدم براش. با پولی که من بهت میدم فقط “باید” ( به جون خودم رو این بایده خیلی تاکید کرد) کتابای درسیت رو بخری”…من بیچاره هم از پول خودم کتابای عیر درسیم رو خریدم…اما دیروز که داشتم میرفتم پول داد و گفت: “اگرم خواستی کتابای غیر درسیت رو بخری، جهنم و ضرر، بخر…منم یه ذرش رو کتاب خریدم و بقیش رو نگه داشتم برای قبض موبایلم که امروز فردا عین همون شتره که در هر خونه ای می خوابه، میاد در خونمونو میزنه! ( کس دیگه ای که نمیاد در خونمون رو بزنه جز این شتره). اینو میگن مغز متفکر اقتصادیه یه دانشجوی حسابداری که معلم هم هست…چه شود!
دیروز یه سر هم به سالن کتابای کودک زدم، اما نصفه راه برگشتم… سالنش رو دوست دارم و به جرات میگم که همیشه بیشترین وقتم رو اونجا میگذرونم…اما دیروز هر طرفی که میچرخیدم یا صدای اوی ی ی یا صدای آاااااااخ و اوخ میشنیدم…به طرف صدا که نگاه میکردم میدیدم این بچه کوچولوها زیر کیف من و تو اون شلوغی دارن له میشن طفلکیا…حالا خوبه زرافه قد نیستما! همش ۱۶۳ سانتیمترم…اما خب جای منه آدم گنده که اونجا نیست.خودم شرمنده شدم و برگشتم