… شدم
پارسال تولدم یه خبطی کردم و گفتم اگر تا سال دیگه تولدم ش . و . ه . ر . نکرده باشم، به من بگین پریا خره…یکسال گذشت تاااا رسیدیم به دیشب و ….
حالا خدا میدونه فقط که تا سال دیگه تولدم چیا پیش میاد برام…از پارسال تا امسال که خدارو شکر خوب بود…مهمترین چیز این بود که امسال دیگه پام تو گچ نبود و رو پای خودم بودم و بدون اتکا به عصا راه میرفتم.
وقتی می خواستم شمعهام رو فوت کنم آرزویی که کردم برای سلامتی مامانم بود. خیلی دوستش دارم
3 پاسخ به “… شدم”
جولای 31st, 2008 at 3:13 ق.ظ
پنجشنبه 10 مرداد1387 ساعت: 3:13
تولدت مبارک خانومی…
زنده باشی و سبز
آگوست 2nd, 2008 at 3:00 ب.ظ
شنبه 12 مرداد1387 ساعت: 15:0
سلام خانمی:
تولدت مبارک
من 1 چلچراغی 2آتیشه ام.
دوستت دارم………
آگوست 1st, 2009 at 9:59 ب.ظ
شنبه 10 مرداد1388 ساعت: 21:59