نتایج اخلاقی
آگهی: روز یکشنبه دختر داییم برای فروش خونه یکی از دوستاش که تو آمریکا تو روزنامه همشهری آگهی داده بود. از صبحشم خونه ما بود و هر ثانیه ۱۰۰ نفر زنگ میزدن. قاعدتا آدرس رو هم میپرسیدن و میگفت: خیابان شهید عباسپور، انتهای کرمان جنوبی، بن بست مروارید…عصرش با دوستای دختر داییم بیرون رفتیم و همچنان زنگا ادامه داشتن. حدودای ساعت ۸شب بود که یه خانمه زنگ زد گفت “تو این منطقه اصلا بن بست مروارید نیست. فقط یه بن بسته که اونم اسمش زمرده”. یهو دختر داییم گفت “آره خانم، ببخشید من اشتباه کردم. همون زمرده”….…فک کن! از صبح اون همه آدم زنگ زده بودن این دیوونه آدرس چپلکی میداد به مردم…فکر کنم همه یکی یه دونه نقشه دستشون دنبال آدرس میچرخیدن…بهش میگم اون خانمه که آدرس رو پیدا کرده، باید خونه رو بهش جایزه بدی با این آدرس سر کاری که تو به مردم میدادی. به بقیه هم بگو شما در مقابل دوربین مخفی بودین!
امروزم دوباره اومده بود اینجا. حدودای ساعت ۴ بود که دوباره یکی زنگ زد که “خانم این آدرسی رو که دادین من نمیتونم پیداش کنم. دو روزه دارم میگردم.” (بیچاره آقاهه) میشه یه بار دیگه آدرس بدین؟”…تا من دیدم داره آدرس میده یاد اونروز افتادم و یهو خندم گرفت. (داشته باشین که منم اگر یهو خندم بگیره اصلا نمی تونم خودمو نگه دارم). از این طرف گوشی دست دختر داییم بود و داشت آدرس رو میگفت، از این طرفم من همینطور میخندیدم. خودشم خندش گرفته وبد اما سعی میکرد نخنده. آروم به من گفت “خفه شو کثافت، دارم زر میزنم پای تلفن” اونی که اونور خط بود شنید و برگشت گفت “خودتی حمال عوضی، چرا فحش میدی؟” و گوشی رو قطع کرد.
نتیجه اخلاقی: تا اطلاع ثانوی خونه پر!
فوتبال: (دیدم تب فوتبال داغه گفتم یه یادی بکنم از فوتبال دیدن خودم). وقتی میشینم فوتبال ببینم خونمون دقیقا یه استادیوم شخصیه. همسایه ها دیگه تلویزیون نگاه نمیکنن که، چون من خودم نتیجه سر خودم…موج مکزیکی میزنم، بوق میزنم، شعار میدم. اصلا حالیم نمیشه که چه ساعتیه و کی تو خونه هست و نیست. بازی هاییم که میافته نصفه شب از این قاعده مستثنا نیستن. خدا نکنه تیمم گل بخوره. انگزه (همون انقزه) داد میزنم و جیغ میکشم که حد نداره. اما وقتی که تیمم گل بزنه، دیگه تو حال خودم نیستم.
یه بار سر فینال ایتالیا و فرانسه بود. تا آخرای بازی ایتالیا رو باخت بود و آخرای بازی گل زد. تا ایتالیا گل برد رو زد، یه دادی کشیدم و دیگه هیچی نوفهمیدم. بعدش دیدم مامانم تو صورتم داره میزنه و خواهرمم بالا سرم گریه میکنه! ……فرداش مامانم گفت “دیگه حق نداری اینطوری داد بزنی و خودتو هلاک کنی. بدبخت بیچاره دیشب تا داد زدی یهو نفست بند اومد و رنگت پرید و کبود شدی. انقدر زدم تو صورتت و آب پاچیدم بهت تا بتونی نفس بکشی… بیچاره یکی دیگه بازی میکنه و پولشو میگیره و حال میکنه، تو اینجا به خودت جراحات وارد میکنی؟”…این شد که دیگه از اون به بعد یه بالشت میگیرم جلوی صورتم که بعنوان صدا خفه کن باشه.
تیمم که برنده میشه، سیم ثانیه بعدش تو مغازم و دارم شیرینی می خرم. اما اگر تیمم ببازه، تا یه هفته عین سگم. صد رحمت به سگ والا!
نتیجه اخلاقی: جراحات وارد کردن ممنوغ!
54 پاسخ به “نتایج اخلاقی”
فوریه 12th, 2009 at 9:29 ق.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 9:29
اون خانومه من بودما. خونه رو بفرستید به آدرسم.
خوبه حالا تو قبلا هی نوشته بودی که فوتبال چرته. من از فوتبال سر در نمیارم. خوشم نمیاد. نمیفهمم چرا ملت این همه سرو دست میشکنن واسش. حالا اینقدر تعصبی بودی و رو نمیکردی؟ شانس اوردیم که از نگاه شما کلهم فوتبال بیخوده وگرنه چه میکردی با این همه تعصب.
در مورد مطلب قبلیت یادم رفت بگم که عکسه مشکل داره ها. شما الان واجد شرایط فیلتر شدن هستید.
نوشته بودی که قراره پستت طولانی بشه پس هر کی حوصله نداره نخونه. شما مثل اینکه یادت رفته پستای طولانیتر از اینم داشتی. پس افه احترام به حقوق ملتو نذار
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
آره گفتم که از فوتبال خوشم نمیاد، اما هیچ وقت نگفتم از ایتالیا بدم میاد. منظورم فوتبال ایرانه و بس.
فوریه 12th, 2009 at 11:34 ق.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 11:34
جهت افزایش اطلاعات عمومیتون عارضم که در اون بازی کذایی که ایتالیا با ترفندهای غیر انسانی تونست ببره بازی به پنارت (پنالتی) کشید و آخرای بازی کسی گلی نزد که شما بخوای بیهوش بشی.
نکنه خالی بند شدی شما
ممنوع رو هم اشتباه نوشتی(ممنوغ)
تو قبلی فسق رو هم اشتباه نوشتی (فثق)
خواهر من دقت کن دیگه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ناراحتین که ما تونستیم ببریم؟
منظورم اون بازی نبود.اینی که تو میگی مال جام جهانیه دوره پیشه. بازی که من گفتم مال سال 98 یا 99.
بعدشم اون بازی که تو میگی، ما چی کار کردیم؟ زیدان شماها مثه گاو اومد شاخ زد. بازم نکنه تقصیر ما بود؟
ممنوع رو اگه نوشتم ممنوغ، نکته انحرافیش بوده
بازم خوبه دیکتم اشتباهه نه اینکه …!!!!!!!
اصلا مگه شما لاک غلط گیری که هی غلط گیری میکنی؟؟؟؟
فوریه 12th, 2009 at 11:35 ق.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 11:35
نابودت کردم با این دوتا نظر چالشی
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
عمرااااااااااااااااااا
فوریه 12th, 2009 at 12:13 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 12:13
روم به دیوار زشته بی ادبیه گلاب به روتون ولی برادر اوری(یا حالا هر چی)سه تا کامنت اینجا پراکنده کرده گویا چیزی به سر مبارکشون اصابت کرده
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
احتمالا خودش نبوده، یکی دیگه اومده جاش نوشته ماهارو ذوق مرگ کنه
فوریه 12th, 2009 at 12:24 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 12:24
شیرینی خوب نیست اضافه وزن میاره
آبجی من یادمه شما هیچ رقم واسه فوتبال تره خرد نمیکردی ها!!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
برای ایتالیا شاهی هم خورد میکنم، تربچه هم ریز ریز میکنماصلا جون میدم براش(چنانکه داشتم میدادم)
فوریه 12th, 2009 at 12:26 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 12:26
خواهر شما احیانا واحد ادبیاتی چیزی نداری؟؟البته كاملا بي غرض گفتما
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
چطور؟
اگر اون دیکته ها رو منظورته، باید بگم که ای بابا! اونا شیرینیه زندگیه
مهم نیته که خیره
فوریه 12th, 2009 at 12:51 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 12:51
آگهی میدی علکی تو روزنامه و فرافکنی میکنی و ذهن مردم را منحرف می کنی؟!!…..دوستان شما را به اندازه کافی گوشه رینگ کتک زدن دیگه من راجع به این قسمت حرفی برای گفتن ندارم!!!….جراحات؟!…..نه بابا!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
آقا صداتو بیار پایین؟ یعنی چی که داد میزنی الکی؟؟؟
فوریه 12th, 2009 at 12:52 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 12:52
الکی یا علکی؟!!……من حالیم نشد بالاخره!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
بگم برادر اوری بیاد؟
زین پس بجای "برادر اوری" بگویید "برادر لاک غلط گیر"
فوریه 12th, 2009 at 1:24 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 13:24
سلام.
با شرکت در نظرسنجی وبلاگ ما ما را در این امر خطیر همراه سازید!
با تشرکات ویژه!
فوریه 12th, 2009 at 2:37 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 14:37
ببین من کلا تن صدام بالاست…مشکل داری؟!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
یعنی چی برادر من؟! میگم بروبکس بیانا!!!!!!
اعصاب مصاب ندارما، یهو دیدی قاطی کردم؟!
فوریه 12th, 2009 at 2:40 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 14:40
حرفا میزنی ها!!….بر و بکس کی باشن اون وقت؟!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
وقتی اومدن خودت میبینی کیا هستن. بگم بیان؟!
فوریه 12th, 2009 at 2:43 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 14:43
من خوودم 2متر قد دارم با 120کیلو وزن!….کی میخواد بیاد.بگو بیاد
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
اهه! ریز میبیننت برادر
فوریه 12th, 2009 at 2:57 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 14:57
سلاااااااااممممممممم…… اصلا حال و حوصله ندارم… بیخودیم منو نخندونین تو و دختر داییت با اون ادرس دادنش…. کنکورو گند زدم…. از دیروزم هرچی سعی میکنم بهش فکر نکنم بیشتر بهش فکر میکنم…. پریاااااااااااااااااااااااا……. (خودت تصور کن الان دارم با گریه اینارو میگم)
فوریه 12th, 2009 at 3:01 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 15:1
پریا یه مسابقه گذاشتن بچه ها که من رو هم دعوت کردن….باید عکس از دوران کوچکولوییمون بذاریم رو وبلاگ…..من هم می خوام این حرکت را انجام بدم….تو هم ایضا!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
جدی میگی یا سر کاریه؟
یعنی یه عکس از بچگی بذاریم حله؟
فوریه 12th, 2009 at 3:15 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 15:15
سرکاری؟!….ای بابا چوپون دروغگو شدیم خداوکیلی…..آره حله
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
به کی باید خبر بدیم که این عکسو گذاشتیم؟ تا کی مهلت داریم؟
فوریه 12th, 2009 at 3:20 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 15:20
تو بذار بقیش با خودم!(می بینی چقدر فداکارم من؟!)
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
مشکوک میزنیا!!!!!!!!
کجا نوشته این مسابقه رو؟
فوریه 12th, 2009 at 3:35 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 15:35
ای بی جنبه!
فوریه 12th, 2009 at 3:35 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 15:35
تو لینک لیست من برو تو وبلاگ عمو هوشنگ!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
باشه…پستش رو که گذاشتم بهت وگویم
فوریه 12th, 2009 at 4:12 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 16:12
آفرین….کلی عکس پیدا کردم از دوران خوشگلیم!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
حالا من نمیدونم کدومشو انتخاب کنم بس که زیادن
فوریه 12th, 2009 at 4:48 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 16:48
چی زیاده؟!….عکس یا خوشگلی؟!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
هر جفتش
فوریه 12th, 2009 at 6:19 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 18:19
خواهر ما از طرفدارن زیدان میباشیم لطف نموده زین پس به ایشان "گاو" نگویید.
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خواهرم وقتی توهین میکنه به بازیکنای ما حقشه
فوریه 12th, 2009 at 6:34 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 18:34
جون من دور زیدان رو خیط بکشید یه عکسش یه در کمدمو گرفته خیلی با بازیش حال میکردم
فوریه 12th, 2009 at 9:14 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:14
یوهووووو
کسی نیست اینجا….
ما حوصلمون سر رفته
فوریه 12th, 2009 at 9:14 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:14
نه مثل اینکه اینجا کسی نیست
فوریه 12th, 2009 at 9:15 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:15
خب حالا که اینجا کسی نیست. ما همینطور واسه خودمون دیالوگ مینویسیم و جواب خودمون رو هم میدیم.
فوریه 12th, 2009 at 9:16 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:16
ببخشید مرتضی1 شما امروز اصل حالتون چطوره؟
فوریه 12th, 2009 at 9:17 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:17
نوکرتم داااش.
هی بدک نیستیم.
ولی…
چیزه…
فوریه 12th, 2009 at 9:17 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:17
چیزه داداش؟
فوریه 12th, 2009 at 9:18 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:18
روبه راه نیستم.
یعنی یه جوراییم
فوریه 12th, 2009 at 9:19 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:19
خب بنال چته دیگه؟
فوریه 12th, 2009 at 9:19 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:19
یعنی میتونم بهت اعتماد کنم مری2
فوریه 12th, 2009 at 9:20 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:20
چرا که نه؟
من رفیقتم.
دردتو به من بگو
فوریه 12th, 2009 at 9:20 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:20
خب باشه.
پس بشین تا واست تعریف کنم
فوریه 12th, 2009 at 9:21 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:21
بفرما.
نه. به خدا نمیشه
اول شما
فوریه 12th, 2009 at 9:22 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:22
باشه
بیا جفتمون با هم بیشینیم.
یاعلی
فوریه 12th, 2009 at 9:23 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:23
مری1 و مری2 جفتشون با هم نشستن و مری1 بدین سان شروع کرد:
فوریه 12th, 2009 at 9:23 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:23
میدونی داش مری؟
میگن امروز یه روز خاصیه.
فوریه 12th, 2009 at 9:24 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:24
داداش چه روزیه؟
نکنه جنگ شده؟
فوریه 12th, 2009 at 9:24 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:24
نه خره
میگن ولنتوینه
فوریه 12th, 2009 at 9:25 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:25
چی چی؟
فوریه 12th, 2009 at 9:26 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:26
شاسگول. ولنتوین. میگن امروز ملت واسه دافاشون چیزی میخرن
فوریه 12th, 2009 at 9:26 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:26
داف چی چیه؟
فوریه 12th, 2009 at 9:27 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:27
جون مادرت گرفتی مارو؟
تو نمیدونی داف چیه؟
فوریه 12th, 2009 at 9:27 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:27
منظورت چیزه؟
….
آره؟
فوریه 12th, 2009 at 9:32 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:32
آره دیگه.
تو میگی من چیکار کنم؟
فوریه 12th, 2009 at 9:33 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:33
یعنی من بگم چیکار کن؟
فوریه 12th, 2009 at 9:33 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:33
آره خنگه.
بگو چه… بخورم؟
فوریه 12th, 2009 at 9:34 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:34
ببین من اگه جات بودم
میرفتم و 323 تا ماچش میکردم تا دیگه خسته شم.
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ایووول! اینو منم هستم
فوریه 12th, 2009 at 9:35 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:35
ایول نظر خوبیه
همین کارو میکنم
324 تا ماچش میکنم. یکیش هم جای تو.
خب بریم دیگه.
فوریه 12th, 2009 at 9:38 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 21:38
میدونید اسگول کیه؟
کسی که میدونه من عشق اینم که 50 تایی بشم. به خاطر همین 30 تا نظر الکی گذاشتم تا به 50 برسم. با اینحال میشینه نظرات منو میخونه.
50 تاییاش.
آی نفس کش
هیشکی نمیتونه مثل ما 50 تایی بشه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
اسگول تر از تو منم که دونه دونه همه این پستات رو نشستم لینکت رو گذاشتم روش
فوریه 12th, 2009 at 10:34 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 22:34
این برادر اوری هم باحال بود ما خبر نداشتیما کلی خندیدم انگار دوباره داره میشه داش اوری ای بسوزه پدر عشق و اعتیاد
فوریه 12th, 2009 at 11:39 ب.ظ
پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 23:39
برادر ما انگار بدجوری عشق و این حرفا رو مخش اثر گذاشته….
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
البته زغال خوب هم بی تاثیر نبوده ها!
جولای 24th, 2013 at 6:42 ق.ظ
من هم مثل شما یکی از طرفدارای پر و پا قرص ایتالیام!!!
—————————
ایتالیا کشور رویاهای من هست
جولای 24th, 2013 at 6:49 ق.ظ
راستی چی شد عشقت به فوتبال خوابید؟!!چی شد از بازی کردنش زده شدی؟!! حتما یه کسی توش مجبورت کرده!!اره؟!!
—————————
من از فوتبال زده نشدم. بازی هم نمیکردم هرگز.