مخترع حموم و امتحان های من
یه چیزایی تو فکرم دارم اما حوصله نوشتنش رو ندارم. یعنی حوصلشو دارم اما هنوز نتونستم به یه نتیجه منسجم برسم. راستشو بگم هنوز نتونستم با خودم کنار بیام و خودم رو قانع کنم.
از ۲۵ خرداد امتحانام شروع میشن. نمیدونم قبلا اینو نوشتم یا نه، اما از این ترم نیمه دوم اصلا خوشم نمیاد
. هنوز خستگی امتحانای ترم پیش از تنت بیرون نرفته و تو حال و هوای عیدی و هنوز خودتو پیدا نکردی، تا میایی از هوای بهار و روزای بهاری و عصرای بهاری لذت ببری، امتحانای لعنتی شروع میشه. بعدشم که همش گرما و گرما.
همیشه میگم واقعا نور به قبر اون آدمی بباره که حموم رو اختراع کرد و یه همچین چیزی به ذهنش رسید. اگر این کارو نمیکرد اولین کسی که حتما بعد از یه روز میمرد من بودم. تابستونا اگه دوبار در روز حموم نرم میمیرم. موقع های دیگه هم که هر روز.
از هفته دیگه باید یه برنامه درست و درمون، مثه ترمای پیشم، بریزم و بشینم بکوب بخونم. میدونم این ترمم همه نمره هام عالی میشن. البته مثل همیشه با کمک خدا.
بعدا نوشتم: همیشه از امتحان متنفرم. حتی زمانی که تو آموزشگاه شاگردام امتحان داشتن، من بجای اونا استرس میگرفتم.
5 پاسخ به “مخترع حموم و امتحان های من”
دو کلوم حرف حساب
تو این وبلاگ از هر چی که فکر کنی مینویسم. حوصله اینو ندارم که برای هر موضوعی یه وبلاگ باز کنم.
وبلاگم هم بازدید کننده زیادی نداره( اینو میتونی از آمار سایت ببینی خودت)..حالا چه اصراریه که هوارتا بازدید کننده داشته باشم؟همین چنتایی هم که میان خیلی هم خوبه.اگر خوشت اومد و حال و حسش رو داشتی بازم سر بزن.In this weblog I write about whatever you may imagine. I don't have the patience to open a weblog for every subject. Also, my weblog does not have a lot of visitors (you can see this for yourself from the site statistics) and what do I need with a bunch of visitors? Those few who do come are really good. If you enjoyed it and you feel like it, come back again.
می 25th, 2009 at 11:11 ب.ظ
دوشنبه 4 خرداد1388 ساعت: 23:11
طبق معمول!
هرچی تو ذهنت هست و تو دلت اگه فکر می کنی لازمه که بنویسی باید بنویسی
اه اه اه امتحانا!
حموم گفتی و ما را شادمان کردی…..نقدا من برم حموم!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
تو همیشه باید منو ضایع کنی؟ همین کارارو میکنین که اینطور میشم دیگه
همیشه از امتحان متنفرم.
یعنی انقزه چرکولکی؟
می 26th, 2009 at 12:42 ق.ظ
سه شنبه 5 خرداد1388 ساعت: 0:42
ضایع کدومه؟!….دارم ازت حمایت می کنم!
چرکولک نیستم که…دارم موهامو بلند می کنم اینه که هی خارشک میگیره کله ام منم باهاس فرت فرت برم حموم!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خداروشکر برای یه بارم که شده منو ضایع نکردی…امیدوار شدم به خودم
موهاتو داری بلند میکنی؟ بیخیال برادر…این کارا چیه؟ سنگین باش. لااقل سبک وزنی از این لحاظ سنگین باش
می 27th, 2009 at 10:30 ب.ظ
چهارشنبه 6 خرداد1388 ساعت: 22:30
دوبار در روز؟ وسواس كه نداريد احياناً؟
امتحان
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
به این یه مورد چرا
می 28th, 2009 at 12:20 ق.ظ
پنجشنبه 7 خرداد1388 ساعت: 0:20
ای خواهر ما عادت داریم به سوتی های شما راحت باش
خواهر جان خودت هم که دستی بر آتش داری
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
می 28th, 2009 at 12:35 ق.ظ
پنجشنبه 7 خرداد1388 ساعت: 0:35
حالا به روم نیار
_______________
پريا پاسخ ميدهد :