زمین گرده یا آدما دور همن؟

کلاس دیروزم تشکیل شد، اما چه تشکیل شدنی!

استاده متولد ۵۸. ماهارو خفه کرد با این متولد ۵۸ بودنش. ۳۰ سالشه، سال آخر دکتراست…از اونجایی هم که همیشه عادت دارم ردیف جلو بشینم دیروزم همین کارو کردم اما فکر نکنم از جلسه دیگه سر کلاس این استاده ردیف اول بشینم. دائم موهاش رو می خاروند و اونایی که زیر انگشتش جمع میشد رو با ناخون شصتش شوت میکرد. از اون اول تا اون آخرم جلوی صندلیه من وایساده بود و دستش سمت من بود… حالا ببین من دیگه چی کشیدم این ۳ ساعت و نیم.


دیروز قبل از اینکه همین استاده بیاد داشتیم در مورد کمالات! و جمالات! استادا اطلاعات کسب میکردیم و از استادای کاردانی حرف میزدیم، و اینکه هر کی کجا بوده. کاشف بعمل اومد دو تا از بچه های تهران جنوب ورودی های قبل از من تو شهر قدس بودن. حرف از استادای اونجا به میون اومد و منم در مورد یکی از استادا داشتم حرف میزدم.

داشتم تعریف میکردم که چقدر! چقدر! اون استاده رو عاشقش! هستم و نذر کردم که حتما تو یه کوچه بن بست گیرش بندازم و حتما تا میتونم بزنمش. یهو یکی از دخترا گفت “این استاده که داری تعریفش رو میکنی عینکیه؟…یه ذره همچین معروره؟…” تیپش اینطوریه و اونطوریه و شروع کرد به مشخصات دادن. منم هاج و واج گفتم آره! چطور مگه؟

گفت “از دوستای صمیمی برادرمه. از بچگی با هم بزرگ شدن. اما اصلا بهش نمی خوره اینطوری باشه سر کلاس. البته خودش یه چیزایی تعریف کرده قبلاها اما فکر نمیکردم راست بگه!…”

فک کن! این همه آدم، حالا عدل باید دوست برادر این دختره همین استادی باشه که من خیلی! دوستش! دارم…اما کلی اطلاعات در موردش کسب کردم و خیالم راحت شد که حتما پیغامم به گوشش میرسه.

پ.ن. لازم نیست که از کاربرد افعال معکوس بنویسم!


من واقعا از همه شماها شرمنده هستم. اصلا روی نگاه کردن به شماها رو ندارم دیگه. (کی ماها همدیگه رو دیدیم؟) اما بخشش از بزرگانه، این دفعه رو ببخشید. باور کنید تقصیری نداشتم و فقط بخاطر اینکه تو خونه نباشم و حوصلم بیشتر از این (یعنی اون) سر نره این کارو کردم.

گناهم چیه؟…آخه چطوری بگم… امشب رفتم فیلم دو خواهر رو دیدم! نسخه ایرانی فیلم Too Much بود اما با چهارچوب های اسلامی!

+ نوشته شده در ;چهارشنبه هشتم مهر 1388ساعت;1:34 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در چهارشنبه, 30 سپتامبر 2009 ساعت 1:34 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

9 پاسخ به “زمین گرده یا آدما دور همن؟”

  1. Joker گفته :

    چهارشنبه 8 مهر1388 ساعت: 8:51

    هیچ‌وقت دوست نداشتم اول بشم…

    خواهر کلن ردیف اول تو کلاس چیز خوبی نیست، فقط ته کلاس باحال هست…

    بازم گفتم دوباره می‌گم: دنیا دو روزه که یک روزش هم گذشته…
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جناب جوکر! این جوونا همش عشق اول شدن دارن دیگه.
    آخه برادر اگه ردیف اول نشینم حواسم پرت میشه و یه موقع بجای بیست 19 میشم
    ای بابا….!

  2. Meci گفته :

    چهارشنبه 8 مهر1388 ساعت: 9:27

    الان که داش پرهام کمرنگه اول شدن نمیچسبه
    هر کی دوست داره اوللل شه از نظر من اشکالی نداره
    میام دوباره باید الان برم دانشگاه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    یاد پارسال بخیر چقدر دور هم بودیم. من، تو، مبین، موری، آرام، پرهام و جوکر. اما الان فقط من و تو و پرهام و جوکر و یه موقع هایی مبین و موری موندیم
    شاید ببینمت تو دانشگاه

  3. پرهام گفته :

    چهارشنبه 8 مهر1388 ساعت: 12:14

    چه استاد باکلاسی
    یه خواهر بسه! دو خواهر زیادیه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خیلی با کلاسه […]
    جدی من و مسی یه خواهر تلقی میشیم؟

  4. Joker گفته :

    چهارشنبه 8 مهر1388 ساعت: 14:2

    یه خواهر بسه اون هم فقط خواهر پریا… بمب اعتماد به نفس و روحیه…
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    بخدا من چسبیدم به سقف از این همه تعریف
    مرسی ی ی ی ی

  5. پرهام گفته :

    چهارشنبه 8 مهر1388 ساعت: 15:7

    خواهر مسی بیا ببین Joker "جان" چی گفته!!!
    یه خواهر حقیقی بسه!
    مجازی هزارتاش هم کمه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خواهر حقیقی که معلومه

  6. Joker گفته :

    چهارشنبه 8 مهر1388 ساعت: 15:55

    " مجازی هزارتاش هم کمه " این یعنی چه…
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ممنون برادر که لطف کردین و این سوال رو پرسیدین و کار منو کمتر کردین

  7. مرحومه مغفوره گفته :

    پنجشنبه 9 مهر1388 ساعت: 0:14

    خیلی با نمکی
    خییییییییییلیییییییییییییییییییییییی
    بازم میام
    حتی از اعماق گور
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    از کجا؟
    حالا این همه جا، چرا از اونجا؟
    ممنون

  8. مرحومه مغفوره گفته :

    پنجشنبه 9 مهر1388 ساعت: 0:17

    من هم زمانی که دانشجو بودم هر وقت پشت سر یه استادی رئیسی منشی ای کارمندی آبدارچی ای چیزی که حرف میزدم بی بروبرگرد خودش رو میرسوند دقیقا پشت سر من!
    باورت نمیشه چند بار این اتفاق تکرار شده باشه!!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جدی میگی؟ پس این یه نکته ای هست که عمومیت داره تو دانشگاه انگار

  9. پرهام گفته :

    پنجشنبه 9 مهر1388 ساعت: 18:19

    یعنی چی یعنی چی؟؟
    خواهر مجازی هزارتاش هم کمه! یعنی همین!
    خب خواهر مجازی یعنی شما، مسی، آرام، و چند نفر دیگه که شما نمیشناسید(شاید مسی یکی دیگه رو بشناسه!). دوست دارم خواهرهای مجازیم رو!
    توضیح نداشت برای همین اراجیف گفتم!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    برادر من داری مشکوک میزنیا[آیکون با افه مادران: پرهام برات نگرانم. این دخترا کین؟]