توصیه بهداشتی

هشدار! لطف کنید یه ذره عقبتر بشینید اگر می خوایین این پستم رو بخونین! عواقبش هر چی شد پای خودتون. نگین نگفتم!

از چهارشنبه شب سبد خرید کالای ما یه تغییراتی داشته. زمستونا شلغم پایه ثابت سبد خرید و نهایتا سفره غذامونه. چه پصورت خام، چه بصورت پخته. اما این چند روزه بصورت سه برابر میخریم و تو سه صوت تمومش میکنیم. از امروزم لیمو شیرین اضافه شد به خریدامون.

از چهارشنبه شب که حال مامانم بد شد و تب کرد، منم همچین یه نموره عطسه میکردم. اول فکر کردم مربوط به حساسیت فصلیم باشه. ته گلومم میسوخت که دائم آب نمک قرقره میکنم. از دیشب بدتر شدم و آبریزشم بدتر شده. مامانم خوب شده تقریبا اما من و خواهرم افتادیم که من از خواهرم بدترم. خداروشکر پرهام و پانیا نگرفتن.

امشب رفتیم بیمارستان. دکتر گفت بخاطر همون آب نمکی که قرقره میکنم گلوم چرک نکرده اما کلی دارو برای آبریزشم داد. بیچاره دکتره تا ماها رو دید وحشت کرد. یهو بصورت خانوادگی رفتیم تو اورژانس. دکتره میپرسید “حالتون خوبه؟” ماها بصورت دسته جمعی و هماهنگ، عین گروه سرود (یه ذره دارم اغراق میکنما!) جواب میدادیم نه ه ه آقای دکتر. فقط پانیا جواب نمیداد و عین این آدم ماتا بربر دکتره رو نگاه میکرد.

وقتی مریض میشم عین سگ میشم جدا. خودمم با خودمم دعوام میشه اما خودزنی نمیکنم . اصلا حوصله ندارم حرف بزنم و دوست دارم همش ساکت باشم. چون حرف که میزنم هوا میره تو گلوم و سرفم میگیره. سرفه هم که میکنم تمام بدنم درد میگیره. تنها چیزی که حوصلش رو دارم حمومه و بس. اونم اگر تب نداشته باشم اگر نه که هیچی.

و در آخر، توصیه بهداشتی: قبل از خواب حتما جیش کنید!

+ نوشته شده در ;یکشنبه دوازدهم مهر 1388ساعت;0:48 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در یکشنبه, 4 اکتبر 2009 ساعت 12:48 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

10 پاسخ به “توصیه بهداشتی”

  1. ساناز گفته :

    یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 6:39


    بوست کردم
    زود خوب میشی
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مررررررررررسی…اما عقبتر وایسا

  2. پرهام گفته :

    یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 10:47

    زود اومدم ها ولی ….
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    برادر چرا ناراحتی؟ تو و خواهر مسی همیشه اولین.
    این جوونا دوست دارن همش بگن "ما اولیم….ما اولیم"
    یه ذره هم به اونا میدون بدین شما

  3. پرهام گفته :

    یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 10:49

    حام؟ صوت؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    قبلا گفتم که! این قلت! دیکته ای ها برای اینه که شما ترغیب بشین بیایین بخونین اینجارو

  4. پرهام گفته :

    یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 10:49

    من هنوز سرما نخوردم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خیلی دوست داری انگار سرما بخوری

  5. راحیل گفته :

    یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 12:23

    اسم اولین عروسکم توی دوران بچگی پپری بود!! اون موقع من اینو از خودم ساخته بودم!! تو از کجا آوردیش؟
    p.s1: منم در شرف سرماخوردگیم!! مامانمم شلغم بارون می کنه ماهارو!!
    p.s2:منم 40چراغ رو خیلی دوسش دارم!
    p.s3:هنوز اون عروسک رو دارم!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جدی ی ی ی ی میگی؟ یکی از دوستای ما از بچگیم این اسم رو رو من گذاشت و اینطوری صدام میکرد
    شلغم بخور ایشالا مریض نمیشی
    قبلاها بهتر بود
    آخی ی ی. منم یه teddy bear از بچگیم داشتم که هنوزم دارمش و دوستمه

  6. مرحومه مغفوره گفته :

    یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 14:24

    عزیز دلمممممممممم
    ایشالا زودی خوب میشی
    یه عالمه شیر گرم بخور! وقتی میبینم تو هم هی تند تند آپ میکنیا این قلبم روشن میشه مادر!
    آخه اگه تو هم نباشی که همش احساس میکنم الان ملت میگن این چه آدم خوشحالیه روزی یه بار آپ میکنه. البته نوشتن تو کجا مال ما کجا؟ جدی میگم وقتی نوشته هات رو میخونم حتی اگه اندرباب بیماری هم باشه بازم سطح امید به زندگی در من بالا میره. آمارش ایناها… اسنادش هم اوناها…. همه ش هم موجوده
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ممنون دوس جون
    بهتر شدم تقریبا از دیشب که رفتم دکتر
    به بقیه چی کار داری!
    آمارشو نشون بدم؟ آره ….آره…آره
    هر نوشته ای برای خودش ارزشمنده. مهم اینه که آدم فکرش رو بیاره رو کاغذ یا کلا بنویستش

  7. پرهام گفته :

    یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 20:12

    نوشته های من خیــــــــــــلی ارزشمنده!!!
    خواهر مسی کجاست؟ خونه ی جدید خریده؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    250%
    احتمالا می خواد این ترم پوز منو بزنه

  8. ساناز گفته :

    دوشنبه 13 مهر1388 ساعت: 3:34

    من زیاد جوون نیستم
    حداقل از شما جوون تر نیستم!

    اول شدن هم خیلی اتفاقی بود …
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    عزیزم من منظورم از جوونی "سن" نبود. منظورم مدت زمانی هست که دوستام میان اینجا نظر میذارن. پس از اون لحاظ شما جوونی

  9. ساناز گفته :

    سه شنبه 14 مهر1388 ساعت: 4:29

    عزیزم منظور من هم زیاد سن و سال نبود!

    اما ب نظر خودتون حرفتون جالب بود؟

    (این جوونا دوست دارن همش بگن "ما اولیم….ما اولیم"
    یه ذره هم به اونا میدون بدین شما)

    گفتم ک به قول شما (اول شدن) اتفاقی بود و اینجا هیچ معناعی واسه من نداره…

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    اگر به هر دلیلی با نوشتنم ناراحتتون کردم عذر خواهی میکنم

  10. ساناز گفته :

    پنجشنبه 16 مهر1388 ساعت: 0:45


    خواهش میکنم
    نه دیگه ناراحت نیستم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خدارو شکر