My Privacy

اندر احوالات امروز اینجانب همین بس که امروز عملیات مذکور به انجام رسید و آره و اینا!…سوالم نکنین که عمرناش بگم چیه.

با یه بنده خدایی تو دانشگاه صحبت وبلاگ و این حرفا بود یهو گفت “وبلاگ یه دختره رو می خونم اسمش پریاست. خیلی از نوشته هاش خوشم میاد. شخصیتش رو خیلی دوست دارم” یه آن دقیقا اینطوری شدم.

گفتم جدا! اسم وبلاگش چیه اونوقت؟…داشت چایی می خورد و همون موقع که من داشتم ازش سوالو میپرسیدم چایی تو دهنش بود. تا چاییش رو قورت بده و جوابمو بده خیلی بهم سخت گذشت. همش خدا خدا میکردم که وبلاگ من نباشه و فقط یه تشابه اسمی باشه.

بالاخره اسم وبلاگ رو گفت و دیدم نه خدارو شکر وبلاگ من نیست. اما لو رفته بود که منم وبلاگ مینویسم. هرکاری کرد که لینکش رو بدم بهش، ندادم. دلیلlم این بود که دوست ندارم چیزایی که مینویسم رو کسایی که منو از نزدیک میشناسن بخونن. دوست دارم اون Privacy بکر و نابی که دارم حفظ بشه. شاید من بخوام 4تا دری وری پشت سر طرف بنویسم و اونوقت نتونم. دوست ندارم یه روزی برسه که مجبور بشم وبلاگم رو حذف کنم یا خود سانسوری بگیرم.

نتیجه اخلاقی: دوستان! تا هر کسی زرتی از راه رسید لینک وبلاگتون رو بهش ندین. چون ممکنه یه روزی مجبور بشین همه اون چیزایی رو که نوشتین حذف کنین یا دچار خودسانسوری بشین.

خیلی خستم و خوابم میاد. این روزا از صبح خیلی زود مشغول خوندنم تا شب. از بس نشستم، باز اون کمر دردای اذیت کننده دارن شروع میشن و آزارم میدن.

+ نوشته شده در ;سه شنبه دوازدهم آبان 1388ساعت;1:39 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در سه‌شنبه, 3 نوامبر 2009 ساعت 1:39 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

«
»
 

12 پاسخ به “My Privacy”

  1. احسان گفته :
    نوامبر 3rd, 2009 at 1:52 ق.ظ

    سه شنبه 12 آبان1388 ساعت: 1:52

    دیدی گوریل داره کم کم خودشو لو میده؟

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    چطور مگه؟

  2. پرهام گفته :
    نوامبر 3rd, 2009 at 9:45 ق.ظ

    سه شنبه 12 آبان1388 ساعت: 9:45

    دوووووووووووومم
    خود سانسوري و حذف وبلاگ مثل كاري كه من كردم!
    نامرد از پشت بهم خنجر زد. داشتم پست ميذاشتم كه اومد و ديد و….

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خدا ازش نگذره
    اما برادر همیشه اولی

  3. علی مرادی گفته :
    نوامبر 3rd, 2009 at 10:36 ق.ظ

    سه شنبه 12 آبان1388 ساعت: 10:36

    کار خوبی می کنی…بعضی وقتها می فهمی که اسم مخفی داشتن نعمتیه!

    ارادت
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    دقیقا

  4. مرحومه مغفوره گفته :
    نوامبر 3rd, 2009 at 11:22 ق.ظ

    سه شنبه 12 آبان1388 ساعت: 11:22

    بدون هیچ فضولی ای خوشحالم که از اون ماجرا خوشحالی!
    اه اه
    این بلاگریت عین یه برگه تاییدیه دارا بودن سو پیشینه است. گاهی دلت میخواد قایمش کنی.
    خب هنوز مونده زمان زیادی که بشه رو کردش همه جا (این جمله با همین ترتیب که میبینی به ذهنم اومد!!)
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    مرررررررررررررررسی
    بنظر من اگر برگ سو پیشینه نباشه هم ، باید قایمش کرد

  5. نـــگــارینــــا گفته :
    نوامبر 3rd, 2009 at 12:25 ب.ظ

    سه شنبه 12 آبان1388 ساعت: 12:25

    همه ملت وبلاگ منو میدونن …
    اگرم ندونن خودم خودمو لو میدم … چی کار کنم

    چرا کمرت درد میکنه نفس
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    تورو خدا!!!!
    از بس نشستم پشت میز به خوندن

  6. نیکی گفته :
    نوامبر 3rd, 2009 at 7:10 ب.ظ

    سه شنبه 12 آبان1388 ساعت: 19:10

    سلام
    راستش منم هیچ وقت دوست ندارم یک آشنا بدونه من وب دارم و دقیقا همون خودسانسوری موجب خودآزاری آدم میشه.

    و این که "اگه" روی زمین می شینی، اینکار رو نکنی شده حتی روی میز کامپیوتر یا غذاخوری! چون پارسال که کنکور داشتم، این کمر درد تا روز آخر حتی روی میز، ناراحت کننده بود.
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    خدارو شکر یه نفر هست که بفهمه چی میگم و دردم چیه

  7. Meci گفته :
    نوامبر 4th, 2009 at 12:01 ق.ظ

    چهارشنبه 13 آبان1388 ساعت: 0:1

    آخ آخ میتونم تصور کنم اون لحظه چه حسی داشتی
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    معدم داشت میومد تو دهنم

  8. Meci گفته :
    نوامبر 4th, 2009 at 12:03 ق.ظ

    چهارشنبه 13 آبان1388 ساعت: 0:3

    یعنی درس میخونی؟؟
    آخییی!الهییی دکتر نرفتی خواهر؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    باشده نور
    نه بابا

  9. مرحومه مغفوره گفته :
    نوامبر 4th, 2009 at 9:53 ق.ظ

    چهارشنبه 13 آبان1388 ساعت: 9:53

    پریای ما کجاس پس؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    اینجام…مشغول خر زدن عین سگ

  10. مرحومه مغفوره گفته :
    نوامبر 4th, 2009 at 8:19 ب.ظ

    چهارشنبه 13 آبان1388 ساعت: 20:19

    وای پریا تو چرا انقدر درس میخونی؟
    والا توی همین چهار صباح که من تو رو میشناسم اندازه همه 18 سال تحصیل من درس خوندی! (تازه با احتساب یک سال پشت الکنکوریت میشه 19 سال.. اوووووه فکر کن!)
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    آخه 20 واحد تو 4 روز برداشتم. اکثر درسامم 4 و 3 واحدین و پیشنیاز کلی درس. بعدشم دوست ندارم کاری رو به نحو خوبی انجام ندم

  11. zizo گفته :
    نوامبر 4th, 2009 at 10:16 ب.ظ

    چهارشنبه 13 آبان1388 ساعت: 22:16

    با خود سانسوری موافقم..ولی جدی چه خوب میشه اگه میشد خودمونو واسه بقیه سانسور نکنیم!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    اما گاهی بعضیا لیاقتش رو ندارن

  12. shervin گفته :
    نوامبر 5th, 2009 at 8:36 ب.ظ

    پنجشنبه 14 آبان1388 ساعت: 20:36

    Salam webloget ghashange ,, hal kardam ,,, be manam sar bezan ,,,, Bos ,, bye
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    اینجا دوستان غیرتی میشن یهویی ها