تفسیر قرآن و زکات

امتحان امروز تفسیر موضوعی قرآن بود. میدونستم استاده از اینایی نیست که برای یه همچین درسی بخواد ماهارو بچزونه و سوالای دیوونه کننده بده. زیادم نخوندم. یعنی کلا ۲ بار جزوه و کتاب رو خوندم. دیروزم که نشسته بودم امتحان یکشنبه رو می خوندم و اصلا بفکر امتحان امروز نبودم. البته مامانم اخطار کرد که اگر “فردا بیایی و باز بگی امتحان امروزم رو خراب کردم و سوالا فلان بود و بهمان بود، نه چیزی میذارم بخوری، نه به غرغر کردنات گوش میدم. حرفم بزنی بهت میگم می خواستی نشینی درس یکشنبت رو بخونی!” (البته این جمله آخر یه چیز تو مایه های چشم و دراومدن و این چیزا بود.)

سر جلسه که رفتم همه بچه ها از من التماس دعا داشتن و می خواستن کمکم کنن تا زکات علم آموزیم رو بدم! چه دوستان خوبی هستن واقعا!

برگه ها رو که دادن زمان امتحانو که دیدم چشام ۱۵ تا شد جدا…نیم ساعت برای ۳۲ تا سوال تستی. خیلی لجم گرفت و داشتم کم کم به این نتیجه میرسیدم که این استادم به روح اعتقاد راسخ داره. اما بعدش که سوالا رو دیدم حال کردم خیلی. واقعا دمش قییییژ!

۵ دقیقه طول کشید تا جواب بدم و ۵ دقیقه هم بیشتر نشستم که زکاتم رو بدم. بالاخره واجب بود دیگه!

بنظر من بهتر بود ماها رو تو زحمت نمی انداختن تا ایییین! همه راه پاشیم بریم دانشگاه برای نیم ساعت، واه ه ه! تلفنی امتحان میگرفتن خب. تازه به کم شدن ترافیک و آلودگیم کمک میشد!

+ نوشته شده در ;چهارشنبه هفتم بهمن 1388ساعت;5:18 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در چهارشنبه, 27 ژانویه 2010 ساعت 5:18 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

11 پاسخ به “تفسیر قرآن و زکات”

  1. Meci گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 17:58

    اوووووووووووووول
    من برادر پرهامو برادر Joker)
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    میگم هر موقع غیبتت رو میکنم پیدات میشه ها. ایول!

  2. Meci گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 18:0

    ذکات نه خواهر من زکات
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    باز گیر دادی خواهر؟
    مهم اینه که بقهمین چی میگم

  3. Meci گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 18:2

    دیدم تو کامنت دونی قبلی منو با زنده یادان اوری و مبین و آرام مقایسه کردی
    از من به پریا: هیچ جا نمیریم همین جا هستیم در ضمن اینجا یه جورایی خونه دومه من محسوب میشه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    اختیار دارین اصلا همش مال شماست. (آیکون خالی بستم در حد بنز و اینا)

  4. Meci گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 18:23

    دوباره تفسیر خوندی؟
    خدا صبرت دهاد هنوز امتحان داری؟؟؟؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    آره بابا تا 11 بهمن

  5. Meci گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 18:25

    اینم 5امین کامنت برای جبران نبودن
    امتحان داشتم خفن بعدم رفتم مسافرت اینه که دیگه شرمنده آبجی

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    حواهرم دشمنت شرمنده باشه. دلمان از برایتان تنگولیده بود این هوا

  6. پرهام گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 21:22

    دوووووووووووووووووم
    هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    خب کی چی می گفت؟
    خواهر مسی که اینجاست
    واسه ما 40 تا سواله، 20 دقیقه وقت همون میشه دیگه
    البت ما تشریحی هم دارم 5تاااااااااااااااااا(اسماعیلی دل آب کنی)
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جون من تورو خدا یه ذره کامنت خودت رو بخون….ما تشریحی هم دارم یعنی چی؟

  7. مبین.م گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 23:22

    به به! به به!
    سلااااااااااااام به خواهر همیشه جاویدان!
    چطوری شما؟خوبی شما؟نیستی خواهر!…کم پیدایی…. (رو دارم هااااا)
    نیستم بابا خوب نمردم که.زنده ام.می خونمت.همیشه.ولی مشغله و کار و زندگی و بچه داری!! و اینا نمیذاره به نوشتن برسم.شایدم باز نوشتم.اگه خلوت شدم….خواهرمسی چطوره؟!!…..

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    سلاااااااااااااااااام برادر…ببخشید داد منظورم بود[میشخند]
    خیلی بیمعرفتی واقعا. اما بازم دمت قیژژژژ که الانم یه چیزی نوشتی. میدونی چند وقته ازت خبری نیست؟
    وبت هک شده؟

  8. مرحومه مغفوره گفته :

    چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 23:55

    ای زکاتمند
    ای مومن
    ای بر پیشانی نقش مهر !!!!

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خواهش میکنم….خواهش میکنم
    من اگر این موضوع رو اینجا مطرح کردم قصدم ایننبود که ریا کنما. شما هم به کسی نگو من چی کار کردم امروز

  9. پرهام گفته :

    پنجشنبه 8 بهمن1388 ساعت: 0:50

    خب اینم برادر مبین. دیگه آرزویی، خواسته ای چیزی ندارین؟ خدا الآن گوشش با شماستااا! (اسماعیلی بچه پررو!)

    خب قبول می کنم در نذاشتن "ی" سوتی دادم!
    امتحان تفسیر ما سوالات تشریحی هم دارد است نقطه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    خیلی خوبه که این برادر پرهام واقع بین هست و حرف واقعیت رو قبول میکنه. احسنت برادر.
    میگم فقط جای برادر جوکر و کوری و خواهر آروم خالیه. کاش اونا هم بیان

  10. Meci گفته :

    پنجشنبه 8 بهمن1388 ساعت: 8:3

    این برادر مبینه؟؟؟؟بابا زنده ای تو؟چرا یهو غیب میشی برادر من؟خب فکرمون هزار جا میره
    خیلیییییییی خوش اومدی

  11. پرهام گفته :

    جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 22:0

    خب این کامنت دونی مساوی شدیم!
    بیچاره برادر "موری" که شد "کوری"!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    یعنی چی مساوی شدی؟ مگه مسابقس؟
    جاش خالیه