اعتراض کنندگان

۱ فروردین:

امروز ۱۰ صبح قرار بود که به گشت بریم. مسافرای هر هتلی با اتوبوس مخصوص به خودشون میرفتن. اول به کلیسای گقارد رفتیم که توی کوه هست. واقعا این کلیسا زیبا بود. یه قسمتی از داخل کلیسا نور خورشید طوری به داخل میتابید که جدا فکر میکردی خدا همونجا وایساده و داره نگاهت میکنه. حیف که نمی تونم عکسارو آپلود کنم تا شماها هم ببینین.بعد به معبد گارنیک رفتیم. بنای اونجا کاملا شبیه کاخهای روم باستان بود. من خودم به شخصه از کلیسای گقارد بیشتر خوشم اومد.

از کلیسای دوم که بیرون اومدیم اون کسی که مسئول ماشین ما بود اعلام کرد که “کنسرت مهدی مقدم که امشب برگزار میشه رایگان هست. همه ساعت ۱۰ میتونن بیان به Opera Hall”. تا اینو شنیدیم حسابی جا خوردیم چون یه عده ای -که من و مامانم هم شاملش بودیم- پول بلیط رو تو تهران پرداخت کرده بودیم و قرار بود بلیطهامون رو تو ایروان بگیریم. حالا هم که آقای “م.ق” عین این دختر فراری ها غیبش زده بود و دستمون به جایی بند نبود.

بعد از اون هم قرار بود بریم رستوران آریا برای ناهار. اونم چه ناهاری! همه مسافرا اومده بودن و منتظر ناهارشون یودن. غذا شامل کباب و ماهی بود اما متاسفانه سر هر میزی که میرفتی غذاهای پس مونده مسافرای قبلی رو میدیدی که آوردن جلوی مردم گذاشتن. کباب ها نصفه و دستخورده و ماهی ها همه تیکه تیکه. اول جمعیت آروم بودن اما در اصل تو شوک بودن که این وضع یعنی چی؟ کم کم صدای همه دراومد. به گارسون ها که اعتراض میکردن خیلی راحت میگفتن “همین که هست. خواستین بخورین، نخواستین گرسنه بمونین!”

همینطور که همه تو شوک ماجرا بودن، یهو دیدیم که از بالا یکی از مسافرها بشقابشو پرت کرد پایین و شروع کرد به داد و بیداد و اعتراض کردن به اوضاعی که پیش اومده بود. تا اون شروع کرد همه از تو شوک دراومدن و پشتشو گرفتن و یه داد و بیداد اساسی راه افتاد. کسایی که جای دختر فراری! اونروز اومده بودن هول شده بودن که چی کار باید بکنن. دیگه اصلا امکان نداشت این جمعیت عصبانی رو آروم کنه کسی. همه باهم اعتراض میکردن. صاحب رستوران زنگ زد به پلیس و به جانشین های دختر فراری! اخطار کرد که اگر تا نیم ساعت دیگه نرین بیرون پلیس اینجاست. بالاخره بعد از یه یک ساعتی که گذشت قرار شد همه دم هتلی که ما توش اقامت داشتیم جمع بشن.

منم همینطوری حرص اینو می خوردم که این مرتیکه عوضی پول زور از ما گرفته و دست آخر کنسرت رو مجانی کرده. در اصل می خواست سالنش خالی نمونه و از ماها بعنوان سیاه لشگر استفاده کنه. گیر دادم به یکی از کسایی که جانشینش بود که یالا پول کنسرت مارو پس بده. اونم هی میگفت “مگه پولش رو به من دادین که از من می خوایین؟” گفتم به تو ندادیم، اما گر ناراحتی که از تو بگیرم برو بگو خودش بیاد و پول مارو بده. میگفت “منم خبر ندارم کجاست.” تکرار میکردم که پس پولم رو بده…دقیقه شده بودم عین آدمایی که اصلا حرف حالیشون نمیشه. انقدر اینطوری لجبازی و بی منطق بازی کردم تا بالاخره تونستم پولمون رو ازش پس بگیرم. بهشم گفتم اگر ناراحت این هستی که داری به من پول الکی میدی، دختر فراری رو که دیدی بهش بگو به من پول دادی، بیا منو پیدا من تا من حرفت رو تایید کنم و تو هم به پولت برسی.

چند دقیقه بعد نزدیک ۱۰۰ نفر دم هتل ما بودن و همه خواستار این بودن که خود دختر فراری! رو ببینن. اما اون کسایی که جای اون بودن خیلی راحت میگفتن که ” “م.ق” الان گرجستان هست و ما هم شماره ای ازش نداریم.” در صورتی که دروغ میگفتن عین چی! چون چند دقیقه قبلش یکی از اونا گفت ” “م.ق” گفته نمیام چون میترسم مردم منو بگیرن بزنن.” اما بعدش همین آدم هم حرفش رو عوض کرد.

خلاصه کار به جایی رسید که زنگ زدیم کنسولگری ایران در ارمنستان. اونجا بهمون گفتن “روز سه شنبه اگر همتون بیایین اینجا یه استشهاد مینویسین و همه اونایی که اعتراض دارن زیرش رو امضا میکنن و کنسول هم مهر میزنه زیرش. به “م.ق” اخطار میکنن که اگر خودش رو معرفی نکنه و به اعتراض مردم رسیدگی نکنه تمام مجوزهاش لغو میشه و تحت تعقیب پلیس بین الملل قرار میگیره.” اما همچنان دوستانش ادعا میکردن که ازش خبری ندارن.

رئیس هتل هم اومده بود بیرون و یه سره داد میزد و خواهش میکرد که مردم از اونحا برن چون برای هتلشون بد میشه. بیچاره هرچی به زبون ارمنی میگفت کسی حالیش نمیشد. انگلیسی شروع کرد به گفتن که بازم کسی زیاد حالیش نشد. ترجمه کردن من همانا، یقه منو گرفتن که بیا اینا رو از اینجا متفرق کن همانا. نمیدونستم طرف کیو بگیرم جدا، چون خودم هم جزو کسانی بودم که اعتراض داشتن. بالاخره خودم رو خلاص کردم و بهش گفتم من اصلا بلد نیستم با اینا حرف بزنم و زبون این مردم رو من متوجه نمیشم چون همه عصبانی هستن و اصلا نمیشه باهاشون حرف بزنی. اگر می خوایی خودت برو یه نفر رو پیدا کن تا بیاد با اینا حرف بزنه. اون یه نفر هم کسی نیست جز “م.ق”. تا اینو گفتم آقاهه گفت “اگر ما بدونیم “م.ق” کجاست طبق قوانینمون نمی تونیم به شماها بگیم. خودتون سعی کنین یه جوری پیداش کنین.”

< p>بالاخره بعد از ۲-۳ ساعتی که همه اونجا جمع شده بودن تصمیم گرفتن که به هتل هاشون برن و یه ناهاری بخورن و یه استراحتی بکنن و تا روز سه شنبه خوش بگذرونن.

ما هم ناهارمون رو تو رستوران ایتالیایی هتل خوردیم. توی ارمنستان غذا واقعا ارزون هست. اگر همون رستوران ایتالیایی رو ما می خواستیم توی تهران بریم جدا باید نزدیک ۲۰۰ هزار تومن پول میزمون رو میدادیم در صورتی که اونجا ۵۳ دلار برامون تموم شد. اصلا باورمون نمیشد که تا این حد ارزون باشه.

شب من و مامانم به کنسرت مهدی مقدم رفتیم. مسافرهای دیگه هم اومده بودن به امید اینکه این مرتیکه دختر فراری! رو ببینن اما خودش رو پشت صحنه قایم کرده بود. اون کارمندش  -“س”-  که تورها رو به ملت فروخته بود و از پشت تلفن مخ هممون رو زده بود، تا من و مامانم رو دید سلام و احوالپرسی کرد. خیلی لجم گرفت و بهش گفتم برو از طرف من به اون دختر فراری! بگو اگر تهران ببینمش ج.. میدم با این کاری که با ما کرده. حساب تو هم باشه بموقع میرسیم. واقعا عصبانی بودم از شرایطی که برامون پیش آورده بودن. دو روز می خواستیم بریم خستگی در کنیم که اینطوری شد.

تا آخر کنسرت اعصاب همه داغون بود اما سعی میکردیم خوش بگذرونیم و حرکات موزون بیشتری از خودمون در کنیم.

ادامه دارد…

+ نوشته شده در ;شنبه هفتم فروردین 1389ساعت;2:20 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در شنبه, 27 مارس 2010 ساعت 2:20 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, سفرنامه هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

3 پاسخ به “اعتراض کنندگان”

  1. آرش گفته :

    شنبه 7 فروردین1389 ساعت: 13:49

    سلام و عیدتم مبارک.
    این لینک سایت همین آزانسه.بهتره هرجا اسمشو میبری و یا اسم قربانی رو بهش لینک کنی تا هرکی تو گوگل سرچ کرد راحتتر سایت شمارو پیدا کنه.
    http://www.parsparvaz.com/
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ممنون دوست خوبم که این لینک رو بهم دادی
    حتما تو همه پست هام ازش استفاده میکنم

  2. احسان عیوضی از افریقا گفته :

    شنبه 7 فروردین1389 ساعت: 20:2

    عجب آدمای عوضی ای پیدا میشن … همون بهتر که مردم بشناسنش تا دیگه کسی براش حداقل با این تور دردسر پیش نیاد …

    حالا خدا کنه حداقل خوش گذشته باشه ولو با این همه حماقتهای این آقای محترم صاحب تور ….
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    سعی کردم که خوش بگذرونم تا اونجایی که میشد اما ….

  3. احسان عیوضی از افریقا گفته :

    شنبه 7 فروردین1389 ساعت: 20:3

    در جواب کامنتتون »

    احسان عیوضی مینویسد : نستله ها رو توی کدوم فروشگاه دیدی ؟؟؟؟ اونهایی که آورده بودم اسپانیایی بودش … شما نستله اسپانیا رو توی کدوم فروشگاه دیدی ؟؟؟ راستی آنجلها هم خوبند …