کوچول، تولدت مبارک!

خانواده من -من و مامانم و خواهرم- کلا خانواده شادیه. با اینکه خیلی سختی ها کشیدیم تا به امروز برسیم اما بازم همیشه همین شاد بودنمون رو داریم و تحت هر شرایطی که باشیم سعی میکنیم یه سوژه خنده هم که شده پیدا کنیم تا زیادی سختی رو حس نکنیم. سرمنشا اصلیشم مامانمه. همیشه میگم این شاد بودن و باهم بودن رو -حتی اگرم یک دقیقه تو طول هفته باشه- یه بنده خدایی لیاقت نداشته که اونم بچشه و تجربش کنه. واقعا برای بعضی چیزا خدا باید به آدم لیاقتش رو بده. شکر خدارو میکنم که خانواده 3 نفری من لیاقتش رو داره.

البته گاهی هم پیش میاد که از دست همدیگه دلخور و ناراحت بشیم، اما اونم زیاد طول نمیکشه و بازم میشیم همون آدمای قبلی که بودیم. بالاخره تو هر خانواده ای هست این چیزا.

این شاد بودن بیشتر شد از 8-9 سال پیش که نفر چهارم هم بهمون اضافه شد. شوهر خواهرم. تو این چند سالی که نزدیکتر شدیم باهم و عضوی از خانواده من شده، واقعا میفهمم که وجودش چه نعمتیه برای ما. برای من یکی که همیشه یه پشت و پناه محکم بوده و هست. گاهی حس نمیکنم که شوهر خواهرمه و منم مثلا نون زیر کباب! هستم، حس میکنم خدا یه دوست واقعا خوب رو بهم داده. شکرت خدا.

از یکسال پیش تا الان تو خانواده من تغییراتی پیش اومده. تغییراتی که بهونه شاد بودن رو برای ثانیه به ثانیه مون بیشتر کرده. این تغییرات دقیقا ساعت 3:30 صبح 18 خرداد 88 پیش اومد. شب بدی رو هممون تو نگرانی و دلهوره گذروندیم. به درگاه خدا التماس میکردم که از جون من بگیر و به جون اونا بده. هیچ موقع اون شب رو یادم نمیره. هممون نگران بودیم اما بازم سعی میکردیم یه بهونه برای خنده پیدا کنیم تا اون نیم ساعت پر اضطراب رو بگذرونیم. نیم ساعتی که واقعا عین یک قرن میگذشت ثانیه به ثانیش. اون شب خدا بهونه شاد بودنمون رو با اضافه کردن پانیا به جمعمون بیشتر کرد.

وقتی خانواده 5 نفری من دور هم جمع هست، یه بغض یا نمیدونم چی چی ته گلوم رو میگیره. هر چی هست اما اینو میدونم که از روی ناراحتی نیست، از شادیه. ثانیه به ثانیه فقط خداروشکر میکنم که این بهونه های هرقدر کوچیک رو بهمون داده تا از باهم بودنمون لذت ببریم و خوش باشیم. چیزی که یک نفر دیگه لیاقتش رو نداشت و تا آخر عمرشم نخواهد داشت.

امروز تولد پانیا هست. نمیدونم چطوری میتونم احساسم رو بهش نشون بدم، اما تنها چیزی که میتونم بهش بگم اینه که “کوچول*! خیلی دوست دارم! امیدوارم همیشه سایه پدر و مادرت بالای سرت باشه و همیشه سالم باشی و مایه افتخار مادر و پدرت و اعضا فامیلت باشی.”

* اکثر اوقات پانیا رو با این اسم صدا میکنم.

+ نوشته شده در ;سه شنبه هجدهم خرداد 1389ساعت;0:56 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در سه‌شنبه, 8 ژوئن 2010 ساعت 3:30 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

«
»
 

20 پاسخ به “کوچول، تولدت مبارک!”

  1. مرحـــــــــــــومه مغفوره گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 9:10 ق.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 9:10

    تولدش مبارک
    این نی نی شما بچه خوشبختیه ها
    منم اگه خاله ای مثه تو داشتم قطعا خوشحال می بودم!

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مررررسی عزیزم…لطف داری
    نی نی خودتون رو خبر نداری[یه بوس و یه گاز به سبک خودم]
    سفارشات من رو که انجام میدی براش؟

  2. مینو گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 9:37 ق.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 9:37

    تولدش مبارک …
    ایشاا… همیشه سالم باشه …
    باید خیلی خوش شانس باشه که همچین خاله ی مهربونی داره …
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    ممنونم

  3. پریا گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 9:48 ق.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 9:48

    ووی ووی ووی یه نی نی 1ساله!

    تولدش مبارکــــــ
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    ووی ووی ووی کودک درون خالش رو بگووووو
    مرسی پریا جونم

  4. لبریز گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 10:32 ق.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 10:32

    تولدش مبارک…
    امیدوارم همیشه و همیشه همینطور شاد و سلامت برای هم و کنار هم بمونید…
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ممنون دوس جون…همچنین

  5. احمق قرن 22 گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 11:20 ق.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 11:20

    کوچول تولدت مبارک(می دونم از دست خالت چی میکشی همش گاز گازیت می کنه)

    شادیتان مستدام
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ممنون
    همچنین

  6. نیکو شایان گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 12:20 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 12:20

    الـــــــــــــــــــتتتهی!
    مبـــــــــــــــــــــارکه
    خدا این بهونه های دوس داشتنی رو ازمون نگیره
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    آمین

  7. معمار بیکار گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 2:03 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 14:3

    خوش به حالش که خاله داره اونم خاله ای مثل تو،پریا نمیدونم چرا با خوندنش گریه کردم حتی الان هم دارم گریه میکنم
    توادش مبارک.
    سالم و سلامت زیر سایه خدا و پدر مادرش
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    چرا گریه عزیزم؟ قربونت برم
    ممنونم

  8. nader گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 2:23 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 14:23

    سلام از طرف من هم مبارکه اون کوچلو رو ببوس. ایشالا" همیشه سالم وتندرست وسایه پدر مادر ومادر بزرگش وخاله اش بالای سرش باشه
    در ضمن از وب نیکو با وب شما آشنا شدم

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    سلام
    ممنونم برای تبریک و اومدن

  9. روشنا گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 4:21 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 16:21

    وای خوشی به حالتون که نی نی 1ساله تو خونتون دارید
    تولدش مبارک باشه
    هزار هزاربار
    خاله جون تولد خواهرزادتون مبارک!!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    امیدوارم قسمت شما هم بشه زودتر…خیلی مزه داره
    ممنون عزیزم

  10. معمار بیکار گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 8:36 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 20:36

    آخه من هیچ موقع خاله نمیشم و آرزوی خاله شدن به دلم میمونه و همچنین بچه خاله نداره
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    بجای یه عمه دوست داشتنی میشی عزیزم
    منم عمه نمیشم خب

  11. Meci گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 9:09 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 21:9

    عروس نمیخواین واسه خانوادتون؟ خب من خیلی به شادی نیاز دارم این روزا
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    منکه برادر ندارن، خواهر مسی خان جان
    شما برادر ندارین من عروستون بشم احتمالا آیا؟
    از هر انگشتم هم که نمره خوب میریزه ها

  12. Meci گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 9:12 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 21:12

    الهییییی تولدش مبارک فسقلی
    خواهر دقت کردی از اون موقع دیگه ازش عکس نذاشتی؟
    من هنوز عاشق اون عکس پانیام با اون لباس بنفشش
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مررررسی خواهر
    دیشب داشتم پست پارسال رو با کامنتاش می خوندم و کلی یاد تو و برادر مبین، پرهام، موری و جوکر کردم…یادش بخیر
    قول میدم بذارم یه دونه ازش.

  13. فاطیما گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 10:08 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 22:8

    چقدر خاله شدن شیرینه… من 8/8/88 خاله شدم
    اسم خواهرزادم نیکان ه. ولی من و مامانم بهش میگیم کوچول!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خدا حفظش کنه
    چه باحال!

  14. احمق قرن 22 گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 10:10 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 22:10

    سلام
    آژانس دم در ِ
    سوار شو بیا
    بن بست ما

  15. مرحـــــــــــــومه مغفوره گفته :
    ژوئن 8th, 2010 at 11:33 ب.ظ

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 23:33

    نه انجام نمیدم
    همه ش دوبار دیدمش
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    الهی من فدای دلت بشم
    ایشالا زود سرت خلوت میشه بیشتر میبینیش

  16. مسيحا گفته :
    ژوئن 9th, 2010 at 1:09 ب.ظ

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 13:9

    سلام
    تولد
    تولد
    تولدت مبارك
    مبارك
    مبارك
    تولدت مبارك
    ===
    خوب خاله
    كادو چي خريدي براش؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مررررسی
    یه دلفین

  17. مسيحا گفته :
    ژوئن 9th, 2010 at 1:18 ب.ظ

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 13:18

    آخ جووووون
    من هم ميخوام
    من دزد دريايي هم ميخوام
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    دلبندم اون دلفین با این دلفین فرق داره
    دزدت چطوره راستی؟
    خانوم صورتی که عین بنژامین باتن داره هی کوچیکتر میشه

  18. پرهام گفته :
    ژوئن 10th, 2010 at 6:24 ب.ظ

    پنجشنبه 20 خرداد1389 ساعت: 18:24

    یک سال شد جدی؟ چه زود گذشت. آخی.
    ایشالله پست عروسیش رو بذارید یه روز

  19. Memorialist گفته :
    ژوئن 12th, 2010 at 8:29 ب.ظ

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 20:29

    الهی ! با اینکه دیره اما تولدش مبارک !
    انشالله همیشه شاد باشید
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ممنون

  20. Memorialist گفته :
    ژوئن 12th, 2010 at 8:30 ب.ظ

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 20:30

    من همین الان این نظر رو اشتباهی برای مترو من گذاشتم و قیافه ام این جوری شد : ! چند وقته به هیچ کی سر نزدم میام نظر بذارم قاطی پاتی می شه !
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :