پیش پیش لالا

چند وقتیه به شدت خوابم بهم ریخته. یعنی قبلا ها عین خرس می خوابیدم (شما بخونین می مُردم، نمی خوابیدم) و از نیم سانت مونده به بالشتم (دقت کنید “بالشت” هستا، نه “بالش” 😉 ) تو آسمون 11-12 سیر می کردم. یعنی کافی بود اراده کنم که خوابم میاد، تنها کاری که باید می کردم این بود که چشمام رو ببندم، اصلا شرایط محیطی برام مهم نبود. صبحشم به زور صدتا ساعت و زنگ موبایل و داد مامانم باید بیدار میشدم. حتی واسه گلاب به روتون! هم بیدار نمی شدم! اما الان، از ساعت 10 شب به اینور دهنم مثه تمساح بازه و هی خمیازه می کشم! باور کنید گاهی فَک درد می گیرم. به زور خودمو نگه میدارم تا 12 که مثلا خسته ی خسته بشم و سرمو که میذارم رو بالشت! بی افتم بخوابم تا خود صبح. حتی چند باریم امتحان کردم که همون موقعی که احساس خواب می کنم برم تو جام و بخوابم، اما بازم همچنان اوضاع یکسانه. حتی چند شب پشت سر هم دوغ و ماست و شیر گرم و عرق بیدمشک و نسترن و این چیزارو امتحان کردم، اما فقط شیکمم تا صبح قُل قُل می کرد و بس.

چند وقت پیش یکی از دوستام بهم یه ساعت زنگی خیلی خوب کادو داد که دو تا آلارم داره و در ضمن سخنگو هم هست. البته چون بخش سخنگو بودنش سر صبحی برای من جذابیتی نداره، فعالش نمی کنم. فک کنید صبح با صدای یه خانمه از خواب بیدار بشین! حالا باز اگه یه آقایِ جوونی بود، یه چیزی. اقلا دوست داشتم ساعته ثانیه به ثانیه زنگ بزنه و برام حرف بزنه 😉 !!! آلارم اولش رو کوک می کنم واسه 9 (روزایی که کلاس ندارم دیرتر بیدار میشم) و آلارم دومش رو میذارم واسه 9 و یک دقیقه! زنگ موبایلمم میذارم واسه 9 که معمولا بین آلارم اول و دوم این ساعته زنگ می زنه.

12 شب میرم تو تختم بخوابم. تا حدود 1-2 باید واسه خودم قصه بگم و صد بار دوره کنم که  سیندرلا بعد از اینکه با پسر پادشاه ازدواج کرد چی کار کردن!! و عاقبتشون چی شد 😉 ! بعد کم کم خوابم میبره انگار… ساعت حدود 4-5 صبح که میشه یهو انگار یکی منو گذاشته باشه رو ویبره از خواب میپرم و چشام همچین عین چشمای جغد باز میشن. دیگه عمرا خوابم ببره و بتونم پلکامو رو هم بذارم. دروغ نگفته باشم پلکامو می بندم و پیش پیش لالا! می کنم و به زور سعی می کنم خودمو بخوابونم، اما دریع از نیم دقیقه خواب. اگرم گاهی بر حسب اتفاق خوابم ببره، نهایتا نیم ساعت بعدش دوباره از خواب می پرم، اما بعدش دیگه به هیچ کَلَکی خوابم نمیبره. خلاصه که مجبورم همین طوری تو تختم بمونم و هی ازین دنده به اون دنده بشم تا مثلا ساعت بشه حدود 9 یا هر موقع دیگه ای که ساعتام رو کوک کردم. بعد کم کم میرم اونا رو هم بیدار می کنم و می گم بچه ها خواب نمونین ها!!! و وقتی اونا رو بیدار می کنم خودم دیگه از تخت میام بیرون و راه می افتم.

.

چهارشنبه صبح (26 آبان) تختم و سه تا بالشت هام! دقیقا چند دقیقه بعد از اینکه اومدم بیرون

.

یه چند روزه وقتی بیدار میشم و تلاش می کنم برای اینکه دوباره بخوابم و وقتی می بینم زهی خیال باطل! یا  دوزار بده آش و به همین خیال باش! (دلم آش شعله نیکو صفت خواست) و اینا، بالشت بزرگمو تکیه میدم به پشتمو و بالشت کوچیکه رو هم میذارم پشت سرمو اون یکی بالشته رو هم کماکان می گیرم تو بغلم که دلش نشکنه یه موقع و بعد کتابمو از زیر تخت یا روی بوفه بر میدارم و مشغول خوندن میشم! بعد همینطوری ادامه میدم تااااا مثلا ساعت بشه 7 یا 8 یا 9 که باید بیدار! بشم. حالا ممکنه گاهی هم کتابو بذارم کنار و مثلا به چیزی که فکرمو به خودش مشغول کرده فکر کنم و سعی کنم با خودم کنار بیام. به هر حال که نمیذارم همینطوری بمونم تو جام و هی ازین دنده به اون دنده بشم.

خلاصه که دلم تنگ شده واسه اون زمانی که عین خرس می خوابیدم و تا صبح عمرا بیدار می شدم… چه دورانی داشتم!

پ.ن: این پست رو قبلا دو دستی نوشته بودم، اما الان عمومیش می کنم. فقط همین پانویس رو الان اضافه کردم. رکوردی هم نشکوندم! 😉

این پست در سه‌شنبه, 23 نوامبر 2010 ساعت 1:12 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي پپري. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

8 پاسخ به “پیش پیش لالا”

  1. معمار بیکار گفته :

    من یه بار کامنت گذاشتم اما نمیدونم چرا مرد!!
    من وقتی میرم سراغ درس و کتابام خوابم میگیره و وقتی میرم که بخوابم فکرهام عین ملخ می افتن تو مغزم…لامصبا نمیذارن بخوابم که….
    ————————–
    کامنتی ثبت نشده برام
    حالا بذار از هفته دیگه همچین راحت بخوابی که حد نداشته باشه

  2. احسان عیوضی گفته :

    سه تا متکا !!!!
    ————————–
    آره!
    مگه شیهَ؟

  3. مهرداد گفته :

    راستي سيندرلا و شوهرش بعد از اينكه عروسي كردن چيكار كردن؟ 😀
    شيطون !
    ولي عجب تخت خواب و بالشتاي توپي دارياااااااا
    ————————–
    والا منم اینو نیدونم. اما احتمالا الان دارن برنامه ریزی تعطیلات کریسمس رو انجام میدن 😉
    بالشتام عِشخای من هستن!! 😉

  4. مریم360 گفته :

    میگن آدمی که عاشق شده خوابش بهم میریزه ها!!!
    مواظب باش!!!!
    ————————–

    :)))))))))))))))
    پس بگو!!!! قضیه عاچقیته! 😉
    حالا کی هست؟

  5. Joker گفته :

    سلام… خدا را سپاس، چون فکر کنم دستتون بهتر شده…

    من تو دنيا معتاد سه تا چيز هستم: گيم ، غذا و خواب.
    ————————–
    سلام
    والا بهتر که چه عرض کنم! همونطوریه 🙁

  6. راضيه گفته :

    سلام والا اگه منم يه همچين جاي گرم و نرمي اونم با سه تا بالش داشتم همش خواب بودم
    ولي مي دوني چيكار كن توي روز انقدر فعاليت كن تا شب سريع خوابت ببره
    به نظر من اگه بعد از ظهرا مي خوابي خواب بعد از ظهرترو حذف كن
    قبل از خوابم تا مي توني صلوات بفرست
    من امتحان كردم كارسازه سريع خوابت مي بره
    دوست دارم لينكت كنم فقط بگو با چه اسمي ؟؟؟؟؟؟؟
    توام اگه دوست داشتي من و با (من وروزاي قشنگم و دوستاي خوبم)بلينك
    فعلا گلم
    ————————–
    سلام
    من اصلا خواب ظهر ندارم. چون اگر ظهر بخوابم و بیدار بشم کسل میشم.
    تو روز هم خودمو خسته می کنم. نوشتم که از 10 شب دهنم بازه و خمیازه می کشم. اما مشکل اینه که هیچ طور خوابم نمیبره.
    صلوات فرستادن و شمارش گوسفند هم انجام دادم اما نمیشه.
    خوشحال میشم لینکم کنی. اسم وبلاگم papary هست.

  7. یلدا نگار گفته :

    ]چه تخت خواب جالبی ..عیدتم مبارک
    ————————–
    موچــــکرم
    عید تو هم مبارک دوستم *-:

  8. سحر گفته :

    ایول داره بابا! ی دستی؟
    آفرین!
    حالت چطوره خانومی؟
    ————————–
    این پست رو دو دستی نوشتم، غیر از پانویس آخری.
    ممنون. شکر خدا
    تو خوبی؟