پسر خاله
امروز از جایی با مترو برمی گشتم. حوصله نداشتم ایستگاه دم خونمون پیاده بشم و هوارتا پله رو بیام بالا (معمولا پله که زیاد باشه یه نفس همه رو میرم بالا. اما تو ایستگاه های مترو از بس آدما از هر طرف میان جلو و هی باید وایسی آدم خسته میشه). واسه همین ایستگاهی که نسبت به این یکی دورتر هست پیاده شدم که تا بالا پله برقی داره، و تا خونه باید با تاکسی می اومدم. تا اومدم بیرون یه پژو سبز رنگ رسید و مسیر رو بهش گفتم و وایساد. اگر جلو خالی باشه و اگرتر! به قیافه راننده ِ نخوره که آدم اذیت کنی!! هست، میشینم جلو. و جلو نشستم.
تا درو بستم و راه افتاد، یهو راننده ِ گفت “هه هه! دستتون رو چه باحال گچ گرفته!” (اشارش به شست دستم بود که تو گچِ)
یه نیگاش کردم و فوری با لحن تندی گفتم اصلا هم باحال نیست و خنده نداره! به کسی که دستش تو گچه که نمی خندن آقا!!!!!
راننده ِ یه نیگام کرد و گفت “ببخشید!”
چند ثانیه بعدش از تو کیفم پول درآوردم که کرایم رو حساب کنم. کرایم 200-250 میشد، اما من یه دونه پونصد تومنی داشتم و یه دونه صد تومنی. همون پونصدیه رو بهش دادم.
گفت “خرد ندارین خانوم؟”
گفتم نخیر، فقط یه دونه صدی دارم.
گفت “همون رو بدین کافیه!”
نتیجه اخلاقی: معمولا آدم ضایع کن نیستم، اما اگه یکی بخواد باهام پسر خاله بشه خوشم نمیاد و هر طوری که بتونم ضایعش می کنم! راننده ِ حقش بود!
پ.ن: ساعت شروع نوشتن پست 21:23 – ساعت اتمام نوشتن پست 21:27
دسامبر 4th, 2010 at 9:44 ب.ظ
فقط 4 دقیقه؟؟خیلی تند مینویسی.
اما غلط املایی داشتیاااااااااااااا
————————–
راه دارم می افتم خواهر
کجاش اشتباه؟ بگو درستش کنم
دسامبر 4th, 2010 at 10:37 ب.ظ
اصلا بايد به گچ ميزدي تو سرش 😀
————————–
گچم شده وسیله دفاعیم. هر کی زیادی حرف بزنه تهدیدش می کنم 😀
زور گیری می کنم بیا و ببین 😉
دسامبر 5th, 2010 at 12:49 ق.ظ
میزاری من روی گچ دستت یادگاری بنویسم و امضاء کنم 😛
یعنی بشدتی حال ایشون رو گرفتی که از خیر کرایه گرفتن هم گذشته و گفته بزار این پپری خانوم دست از سر ما بردارن 😀
————————–
هنوز که پر نشده، جا هست 😉
دقیقا. اما حقش بود
دسامبر 5th, 2010 at 9:13 ق.ظ
D:
دسامبر 5th, 2010 at 1:30 ب.ظ
چطوری دل انگیز جوووووووووووووووووووووون؟ 😀
————————–
هنوز که نشدم :دی
دسامبر 6th, 2010 at 12:30 ق.ظ
bishin binim baba hal nadarim.
yarou rast gofte dige!!!!
😀
————————–
جاااان؟؟؟؟
نسیــــــــــــــــــــــــــــــــم؟!!!
دسامبر 8th, 2010 at 5:12 ب.ظ
یارو ترسیده با گچ ات بزنی تو صورتش کم حساب کرده :))
ولی خوشم اومد ! قدم اول رو محکم برداشتی !
—————————
😀
دفیفا
خب حقش بود