|
امروز من و مامانم سر ناهار بودیم و تلویزیون هم برای خودش روشن بود. تکرار سریال “در چشم باد” رو داشت نشون میداد. تو یکی از صحنه هاش حسن علی منصور، نخست وزیر کابینه رضا.خان رو نشون داد. همینطور که سرم گرم خوردن بود -البته بهتر بگم بلعیدن، چون خیلی گرسنم بود- از مامانم سوال کردم حالا جدی جدی تو که اون زمان بودی و اینا رو دیدی، منصور همین شکلی بود؟ تونستن شبیهش دربیارن؟
مامانم جواب داد “…یعنی من الان حدود ۱۰۰ سالم باید باشه! آخه من اون زمان بودم؟ من دوره پسر رضا.خان به دنیا اومدم.”
اما همچنان از رو نرفتم و گفتم مگه خودت نگفتی جنگ جهانی رو دیدی؟ مگه خودت از مصدق و اینا تعریف نکرده بودی قبلا؟ مگه…
مامانم که دیگه پاک ازم نا امید شده بود، از اون نگاهاش بهم کرد و گفت “اون من نبودم. مامان بزرگ راضی اینارو برات تعریف کرده. منو با مامانم اشتباه گرفتی. سعی کن موقع غذا خوردن به چیز دیگه ای فکر نکنی چون حتما گند میزنی!”
|
+ نوشته شده در ;شنبه نهم آبان 1388ساعت;10:33 بعد از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در شنبه, 31 اکتبر 2009 ساعت 10:33 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|
اکتبر 31st, 2009 at 10:37 ب.ظ
شنبه 9 آبان1388 ساعت: 22:37
اکتبر 31st, 2009 at 11:09 ب.ظ
شنبه 9 آبان1388 ساعت: 23:9
نوامبر 1st, 2009 at 1:46 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 1:46
من مرده ی این اعترافاتتم!
نوامبر 1st, 2009 at 11:16 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:16
اینطور که به نظر می آد پرستیدنت کار سختی نیست !
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
چی چیم؟
نوامبر 1st, 2009 at 11:16 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:16
خب عزیزم ساکت باشی بهتر نیست؟
حالا خوبه پپس فردا بچه ات بهت بگه تو زمان ناصرالدین شاه از اون دامن چین چینی ها با شلوار گشاد میپوشیدی و سیبیل هم داشتی و سالی یه بار نوبتت میشد؟!!!
هان؟
خب پس نگو دیگه مادر!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
نوبت چیم؟
نوامبر 1st, 2009 at 11:19 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:19
در جواب کامنتتون :
احسان عیوضی مینویسد : خب اگه اینطوریه شما بیاید من روی هاستم یه ساب دومین براتون میسازم … سال اصلاح الگوی مصرف از اون وری !!!
نوامبر 1st, 2009 at 11:20 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:20
در جواب کامنتتون :
احسان عیوضی مینویسد : این چه حرفیه !!! شما تاج سر تمساحها نه ببخشید تاج سر مایین !!!
نوامبر 1st, 2009 at 11:22 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:22
حال خانمهام حسسسسسسساس
فکر کنم مادر جون سرتون رو کنده باشند …
اینجا یک پپری بی سر مینویسد !!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خدارو شکر بخیر گذشت
نوامبر 1st, 2009 at 11:22 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:22
حالا
نوامبر 1st, 2009 at 11:26 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:26
ضمنا دیدی من میگم آقای فرهنگی تو میگی ……!
خوب شد حالا!!!!؟!!!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خب بعدش که نوشتم "کی میگه اقا نیست؟"
نوامبر 1st, 2009 at 11:37 ق.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 11:37
کی سوتی میده؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
برادر پرهام
نوامبر 1st, 2009 at 11:27 ب.ظ
یکشنبه 10 آبان1388 ساعت: 23:27
جیگرم بدرد اومد پریا .می دونی یاد سوتی های خودم افتادم.
پی نوشت: وقتی کامنتم رو دوباره خوندم نمی دونم چرا احساس کردم لهجش یه کم افغانیه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
اما تنها کسی که تو دنیا این حجم سوتی رو تولید میکنه منم
نوامبر 2nd, 2009 at 9:14 ق.ظ
دوشنبه 11 آبان1388 ساعت: 9:14
در جواب کامنتتون :
احسان عیوضی مینویسد : فرقی نداره توی پستهای من تمساحها میان و میرن … هر جایی جواب میگذاشتی قبول بود … قربه الی اله …
نوامبر 2nd, 2009 at 9:59 ق.ظ
دوشنبه 11 آبان1388 ساعت: 9:59
به فکر خودت نیستی به فکر بچه هات باش
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
نوامبر 2nd, 2009 at 12:14 ب.ظ
دوشنبه 11 آبان1388 ساعت: 12:14
سلام
در جواب کامنتتون :
احسان عیوضی مینویسد : نکن حسن !!! خطرناکه حسن !!!
نوامبر 2nd, 2009 at 12:15 ب.ظ
دوشنبه 11 آبان1388 ساعت: 12:15
در جواب کامنتتون :
احسان عیوضی مینویسد : منم دقیقا نمیدونم … شاید باید یه پلاگین بگذارم …
نوامبر 2nd, 2009 at 2:38 ب.ظ
دوشنبه 11 آبان1388 ساعت: 14:38
از وبلاگ گوریل فهیم به شما ر سیدم
جالب مینویسید … در گوگل ریدر میگذارمتان که از این پس زیر نظر باشید..
سرت سبز و دلت شاد
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
سلام
خوشحالم که میبینمتون
و ممنون