جمعه شب با مورفی!
پریشب با دوستم حرف میزدم و یه خبری در مورد جمعه شب بهم داد که دپ زدم کلا. اما اصلا به روی خودم نیاوردم که دپ زدم و تا جایی که میتونستم نذاشتم چیزی متوجه بشه. هنوزم نذاشتم چیزی متوجه بشه و هر بار که ازم میپرسه “خوبم یا نه؟” الکی با کلی خنده میگم آره! چرا باید بد باشم؟… حتی امشبم که دیدمش یه چیزایی بهش میگفتم که چیکار کنه فردا. فک کن چه آدم توداره دیوونه ای هستم من؟! تا فردا باید صبر کنم و ببینم چه خبری میشه از …
همیشه وقتی می خوام چیزی رو به روی خودم نیارم و مثلا تودار باشم، خیلی بهم سخت میگذره. بطرز خیلی بدی ساکت میشم و خفه خون میگیرم. مخصوصا هم که قرار باشه جلوی خود طرف تودار باشم و مجبور باشم که نشون بدم همه چی خیلی خوبه و منم عالیم و آسمون آبیه کاملا!
دیروزم که حالم بد بود و کلا بی حس و حال بودم. تمام بدنم درد میکرد طوری که انگار ۱۰ نفر با چماق ریختن رو سرم کتکم زدن. دیشب خیلی بد خوابیدم و هر نیم ساعت یه بار از خواب میپریدم و ساعت موبایلم رو نگاه میکردم. ساعت مچیم رو یادم رفته بود ببندم. انقزه تا صبح موبایلم رو نگاه کردم، فکر میکردم اگه یه بار دیگه نگاهش کنم بهم زبون درازی میکنه و یه چرتی پرتی بارم میکنه. اما بیچاره خیلی صبوری از خودش نشون داد!
هر چی می خوابیدم و پامیشدم، بازم هوا شب بود و اصلا روز نمیشد که پاشم برم دانشگاه.
خلاصه که بله!
قوانین مورفی میدونین چیه؟ اگه نمی دونین search کنین ببینین چین چون الان حوصله توضیح واضحات و ناواضحات ندارم…سر این قضیه جمعه شب فکر میکنم قانون مورفی داره اجرا میشه.
خدایا خودت میدونی و خودم. کمکم کن مثل همیشه، باشه؟
11 پاسخ به “جمعه شب با مورفی!”
نوامبر 20th, 2009 at 8:56 ق.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 8:56
عزیززززززززززززم
الــــــــــــــــــــــــــــــهی……….
ایشالا که درست میشه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
مررررسی عزیزم
نوامبر 20th, 2009 at 8:58 ق.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 8:58
آیکون بغل و
نوامبر 20th, 2009 at 10:56 ق.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 10:56
همیشه بدترین اتفاقات در بدترین لحظات رخ میدن !!!
این بارزترین قانون مورفی هستش … چندین ساله این قانون رو میشناسم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
من به این شوری هم بهش معتقد نیستم اما به هر حال پیش میاد یه چیزایی
نوامبر 20th, 2009 at 12:55 ب.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 12:55
این پست کلا رمز الود نوشته بودی…یک دوست… یه چیزی….چه خبری می شه ….
.
خلاصه در این گونه موارد ادم برای حفظ شخصیت خودش کامنت نمی ذاره یا اگه گذاشت اظهار فضل نمی کنه چون اظهار نظر در مورد چیزی که نمی دونی مثل همون "ارائه بلیط و نریختن اشغال"…. نشانه شخصیت و خانواده می باشد خوب!!
.
اهان یه چیزی الان یادم اومد..من سالهای ساله دیگه ساعت نمی بندم و همش از موبایلم استفاده می کنم. بسیار شبها شده خواستم مثلا ساعت رو نگاه کنم بعد گوشی ام رو ندیدم و اینقدر دنبالش گشتم که خواب کلا از سرم پریده…ساعت مچی چیزه خوبیه…
نوامبر 20th, 2009 at 1:59 ب.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 13:59
در جواب کامنتتون »
احسان عیوضی مینویسد : این جمله دوست دخترم رو که نوشتی … رفتم تمام وبلاگت رو خوندم … شک کردم به این ” ه ” در آخر اسم ” مرحومه ” !!! حالا توی یکی از این وبلاگهای معظم خوندم که بنده خدا میخواد خانمش رو غافلگیر کنه زمانی که با هم میرن پارک … خانمش توی پارک روی صندای نشسته بوده این بنده خدا میره از پشت لپهای خانمش رو میکشه … یهویی یه نفر میزنه روی شانه اش : با این خانم چی کار دارید آقا !!!
نوامبر 20th, 2009 at 2:12 ب.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 14:12
سلام دوست من
چهارچوب مي تونه انرژي تو را جهت بده يا محدود كنه …..
انتخاب با خودتوست ….
موفق باشي … به منم سر بزن
نوامبر 20th, 2009 at 6:42 ب.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 18:42
در جواب کامنتتون »
احسان عیوضی مینویسد : این که چیزی نیست … خب وقتی شما دوست دختر دارید منم دوست پسر دارم !!! من بد برداشت نکردم برداشت مزورانه بود !!!
نوامبر 20th, 2009 at 6:59 ب.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 18:59
الیته از قاونین مورفی اطلاع دارم ولی اعتقادم کاملا بر عکس اونه چون همیشه بهترین چیزا برام اتفاق میافته برا تو هم انشالله بیافته
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
موافقم که همه چیز به اعتقاد خودم بستگی داره. اما گاهی از دست آدم خارج میشن یه چیزایی چون "تصمیم" رو یکی دیگه باید بگیره. موقعی به من بستگی داره که کاملا به خودم مربوط باشه و تصمیم گیرنده خودم باشم
ممنونم
نوامبر 20th, 2009 at 7:09 ب.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 19:9
قوانين مورفي ميشناسم ولي واسه زندگي من اين قوانين صادق نيست !
در ضمن خوددار بودن سخته ! به لطف خدا هر آنچه صلاح شماست اتفاق ميفته !
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خوددار بودن خوبه اما نه در وقتی که جلوی خود طرف هستی
نوامبر 20th, 2009 at 8:15 ب.ظ
جمعه 29 آبان1388 ساعت: 20:15
امیدوارم به زودی بوی بهبود ز اوضاع جهان بشنوید
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
مرررررسی عزیزم
نوامبر 21st, 2009 at 1:47 ق.ظ
شنبه 30 آبان1388 ساعت: 1:47
ها اینها که گفتی یعنی چه؟