آتیش زدم به مالم
با این تصمیمی که گرفتم تنها دردم و نالم اینه که فقط خودم هستم و خودم، اما اگر بغیر از این تصمیم عمل کنم تنها خوشیم این میشه که یه روزی تنها درد و نالم این بود که خودم بودم و خودم.
تا جایی که به من مربوط میشه بهش حرفامو زدم، از این به بعد خودشه که باید تصمیم بگیره چی چی رو انتخاب کنه و عملی کنه. بیشتر که حرف بزنم مجوز گفتن “به توچه! زندگیه خودمه” رو برای خودم صادر میکنم.
دیروز عصر تمام عیدی هایی که گرفته بودم رو در عرض نیم ساعت با کمک مااادره جان در دوتا از مغازه های خیابون کریمخان خرج کردم و اومدیم خونه. برای تولد پانیا -که 18 خرداد هست- یه تو گردنی دلفین و برای خودم یه دستبند خریدم.
مثلا قرار بود با عیدی هام ساعت بخرم… حالا اکشال نداره با پولایی که برای تولدم میگیرم این کارو میکنم.
یه چیز رو دفت کردین؟! قد و سن ما با عیدی هایی که میگیریم نسبت عکس دارن! چرا آیا؟
5 پاسخ به “آتیش زدم به مالم”
آوریل 9th, 2010 at 1:58 ب.ظ
جمعه 20 فروردین1389 ساعت: 13:58
دقیقا منم نمیدونم چرا نسبت مبلغ عیدی به سن معکوسه … اون هم خیلی !!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
پس شما هم آره
آوریل 9th, 2010 at 1:59 ب.ظ
جمعه 20 فروردین1389 ساعت: 13:59
در جواب کامنتتون »
احسان عیوضی مینویسد : آره هنوز هم باید همون طعم شیرین رو داشته باشند این یاسها …
آوریل 9th, 2010 at 7:48 ب.ظ
جمعه 20 فروردین1389 ساعت: 19:48
من دیگه خیلی وقته عیدی نمیگیرم
خوش بحالتون که بازم کسی بهتون عیدی میدن
+++++
منم عیدی میخوام
منم عیدی میخوام
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
مامانم اینا فقط به یادمن
آوریل 9th, 2010 at 7:49 ب.ظ
جمعه 20 فروردین1389 ساعت: 19:49
در جواب کامنت:
سرکار خانم پرپری
خیالتون راحت
فردا (شنبه)میخواست بیاد تهران
با تهدیدی که کردمش جرات تهران اومدنو از دست داده
فکر کنم تا فردا صبح کابوس ببینه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
تهرانم می خواست بیاد با این اوصاف؟
از کدوم ترمینال وارد میشه؟ زمینی یا هوایی؟
آوریل 9th, 2010 at 11:46 ب.ظ
جمعه 20 فروردین1389 ساعت: 23:46
میبینم بدون من خلوت کامنتی کردید … نمیگین سر میرسم آخه … مسیح به جون پسر عموی دختر همسایه توی افریقامون اگه دستم بهت برسه همون کاری رو باهات میکنم که بار قبلی به سرت آوردم …
میخواید بدونید خانم پپری ؟؟؟ حالا
شما را ملاقات خواهیم نمود حتما !!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
آخه مشکل اینه که شما هم وقتی سر میرسید ما بازم همون کاری رو که دوست داریم انجام میدیم.
چی کار کردین مگه؟…آقای مسیجا اصلا نترسید چون ما همه با هم هستیم و من از شما حمایت میکنم
منتظریم شدیدا