انتخاب واحد و حس خمیر دندونی

دیروز رفتم انتخاب واحد. وای ی ی ی ی خدای من بدترین روز میتونه باشه برای یه دانشجو. از بس که باید این ور بره و اون ور بره. از بس که باید تو صفهای طولانی وایسه و از همه بدتر اینه که هی حلش بدن. دیروز حس خمیر دندونی بهم دست دادش. از بس که حلم میدادن فکر میکردم الان میشم عین خمیر دندون و چشام میزنه بیرون. از بس دیروز اینورواونور دویدم و هی بالا و پایین رفتم امروز اصلا” نمیتونم این پای چلاقم رو تکون بدم . اما فکر کنم بیشتر از همه مامانم حس خمیر دندونی بهش دست داد که پول دادش.

بدتر از همه این بودش که صف دخترا عین حموم زنونه بودش و همه رو سروکله همدیگه آویزون بودن اما فقط دلم می خواستش صف پسرهارو میدیدی. با اینکه تعداد نفراتشون بیشتر از دخترها بودش اما همشون ساکت بودن و مرتب.واقعا” مایه خفت برای دخترا. همیشه از این کارای دخترا بدم میادش. اه.. از دخترا لجم میگیره.

یه چیزی میگم فقط تورو خدا حالت بهم نخوره هاااا . کارنامم رو که گرفتم معدلم شده بودش ۱۸.۳۰. یکی از استادامون که خیلی خیلی گله و منم کلی دوستش دارم حسابی تبریک بهم گفتش و کلی نصیحتم کردش که اگر همینطوری پیش بری خیلی عالیه و سعی کن تا ۲۴ واحد ور داری که زودتر تموم کنی.(درسارو منظورش بود). دلم می خواستش قیافه اونای دیگه رو میدیدی . همشون اینطوری بودن. خودم رو که جای اونا گذاشتم میبینم که بیچاره ها بایدم اونطوری باشن.. اما خداییش خستگیم در رفتش وقتی دیدم نتیجه کارم خوب بوده.

منم که چقدر به حرفهای استاد گوش دادم و چقدر تونستم ۲۴ واحد ور دارم. زور زدم و تونستم ۱۸ واحد ور دارم که یکیشم بسته شده بودش و موندش ۱۷ واحد.اصلا” روزها و زمانهای خوبی رو ارائه نداده بودن. هر کردوم رو که میخواستم ور دارم باید پیش نیازش رو پاس کرده میبودم که شامل من نمیشدش یا اگه می خواستم بیشتر ور دارم باید یه روز کاملم رو برای یه دونه درس این همه ه ه ه ه ه ه ه راه(بخونش اون ور دنیا) رو میرفتم و میاومدم که فکر نمیکنم میتونستم به درسهای دیگم برسم.در نهایت تونستم روزهای یکشنبه و پنج شنبه از صبح تا شب ور دارم.

+ نوشته شده در ;سه شنبه سیزدهم شهریور 1386ساعت;6:30 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در سه‌شنبه, 4 سپتامبر 2007 ساعت 6:30 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

2 پاسخ به “انتخاب واحد و حس خمیر دندونی”

  1. شیوا گفته :

    چهارشنبه 14 شهریور1386 ساعت: 0:48

    سلام…….وای خدای من…….؟ تو چطور تونستی همچین کاری کنی……..؟! ابرو هر چی دانشجو بودو بردی حسابی…….؟! اخه ادم معدلش اینهمه میره بالا…….. خجالت بکش دختر …یه کم کمتر درس بخون شوخی کردم بابا….. نزن…….. واقعا بهت تبریک میگم…… یه وقت بده بیایم ازت امضا بگیریم
    راستی خوشبحال خودم که امسال دیگه راحتم….. الانم که درسم تموم شده هم هر وقت به انتخاب واحد و دردسراشو استرساش فکر میکنم تنم می لرزه……….
    امیدوارم این ترم هم موفق باشی………بوووووووووووسسسسسسسس

  2. شیوا گفته :

    چهارشنبه 14 شهریور1386 ساعت: 1:24

    اینطور که برنامه ریزی شده است همی جمعه ی هفته ی بعد رفتنی می شویم و احتمالا تا 1 ماه از درد بی اینترنتی همی باید خفه شویم تا خانه ای پیدا شود برای سکنی…..(چون اسباب منزل را نمیبریم و ایضا این رایانه را) که بعد والدین محترم بیایندو انها را روانه ی مشهد کنند و تا ان موقع مهمان پدر بزرگ جانمان هستیم……..! اگر راهمان دهد