ای لبت باده فروش و لب من باده پرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
.
آنچنان در دل تنگم زدهئی خیمه ی انس
که کسی را نبود جز تو درو جای نشست
.
تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق
می پرستی که بود بیخبر از جام الست
.
تو مپندار که از خود خبرم هست که نیست
یا دلم بسته ی بند کمرت نیست که هست
.
کار هر روز تو چون باده فروشی باشد
نتوان گفت به خواجو که مشو باده پرست
.
ای لبت باده فروش و لب من باده پرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
…
شعر: خواجوی کرمانی
سالار عقیلی و گروه قمر، تصنیف دیوانه مست، آلبوم هوای آفتاب – دانلود
————————–
ملال ابرها و آسمان بسته و اتاق سرذ
تمام روزهای ماه را
فسرده می نماید و خراب می کند
و من به یادت ای دیار روشنی
کنار این دریچه ها
دلم هوای آفتاب می کند
.
خوشا به آب و آسمان آبی ات
به کوه های سر بلند به دره های سایه دار
زمین پیر پایدار
هوای توست در سرم
اگرچه این سمند عمر
به سوی دیگری شتاب می کند
دلم هوای آفتاب می کند
.
نه آشنا نه همدمی
نه شانه ای ز دوستی که سر نهی بر آن دمی
تویی و رنج و بیم تو
تویی و بی پناهی عظیم تو
.
چراغ مرد خسته را
کسی نمی فروزد از حضور خویش
کسش به نام و نامه و پیام
نوازشی نمی دهد
اگرچه اشک نیم شب
گهی ثواب می کند
.
اگرچه بر دریچه ام در آستان صبح
هنوز هم ملال ابر بال می کشد
ولی من ای دیار روشنی
دلم چو شامگاه توست
به سینه ام اجاق شعله خوان توست
نگفتمت؟
دلم هوای آفتاب می کند…
…
سالار عقیلی و گروه قمر، تصنیف هوای آفتاب، آلبوم هوای آفتاب – دانلود
————————–
جمعه شب (12 آذر) به کنسرت سالار عقیلی و گروه قمر رفتم. از لذتی که بردم و زمان خوبی که داشتم نمی دونم چطوری بگم که بشه وصفش کرد. اما همینقدر بگم که اصلا باورم نمیشد زمان چطوری گذشت و کنسرت تموم شد!!
همینطوری تو خونه که صدای سالار خان عقیلی رو گوش می کنم کلی کیف می کنم و دوست دارم، حالا اگر صداش رو زنده بشنوم که دیگه محشره واقعا.
دو تا از اجراهاش رو بـــــــــــــــــــــــی نهایت دوست داشتم و دارم. همین دو تایی که نوشتم و لینکشون رو گذاشتم. البته که کل اجراهاش خوب بودن.
متاسفانه هیچ عکسی نتونستم خودم بگیرم، چون تا دوربین رو می خواستی در بیاری بهت تذکر می دادن. اما عکس بروشوری که از اونجا آوردم و بلیطم رو میذارم. (واسه اینه که خاطره خوب اونشب رو برای همیشه تو ذهنم و نوشته هام ثبت کنم.)
حسن ختام برنامه هم سرود “وطنم” بود که اگر اجرا نمی کرد بنظرم کنسرت یه چیزی کم داشت. قبل از اجراش وقتی خودش اعلام کرد که بعنوان حسن ختام برنامه می خواد وطنم رو بخونه، از ذوقم یه داد ِ جیغ مانند (آیکون پریای لپ گلی) کشیدم.
فقط ای کاش می شد یه سَری هم به لپ های جناب سالار خان می زدم که همه چیز تکمیل ِ تکمیل می شد! (+) 😉
به یاد بعضی های خاص هم (که بهشون گفتم کیا هستن) بودم و جاشون رو خالی کردم پیش خودم.
خلاصه، باشد که خدا نصیبتان (و دوباره نصیبمان) کند و حَظ سمعی و بصری بسیاری همچون من ببرید.
پ.ن: کل زمان نوشتن پست یک ساعت
.
.
.
.
.
.